سریال پریدخت در نگاه اول و حتی تا قسمتهای میانی ترکیبی از سریالهای قبلی در محرم های گذشته بخصوص سریالهای شب دهم و بیشتر از اون سریال روزهای اعتراض به نظر میرسید، منتها در مقایسه با اولی (شب دهم) شور و حال کمتر و در مقایسه با دومی (روزهای اعتراض) فیلمنامه کم پیچ و خمتری داشت و یه خطکشی خیلی کلیشهای بین خیر و شر. یعنی بر عکس روزهای اعتراض و مثل سریالهای آبکی مزخرف همیشگی این جا تکیه رفتن و نماز خوندن و زنجیر زدن نشانه اصلی و بی بروبرگرد آدمای خوب، و روشنفکری و مشروب خوردن و بی نمازی نشونه قطعی و بیبروبرگرد آدمهای خبیث بود.
منتها چند تا ویژگی و نشونه باعث شد قضاوتم رو تا انتهای سریال به تعویق بندازم:
ویژگیهایی مثل کارگردانی سامان مقدم (که کافه ستارهشو خیلی دوست دارم)، حضور علی مصفا و لیلا حاتمی
و نشونههایی مثل بعضی دیالوگها مثلا اون جا که نادر در مقابل میرزا که اون رو به خاطر "پا تو تکیه و مسجد نذاشتن" به اصیل نبودن متهم میکنه میگه "انقدر جانماز آب نکش تو اگه مسلمون بودی میدونستی دل مسلمون دیگه رو نباید شکست"
و این نشونههای ریز زیاد بود منتها بعد از تموم شدن سریال بود که تازه معنی اونا رو میشد واقعا فهمید.
خوشبختانه انتظار من بیخودی از آب درنیومد و با دیدن قسمت آخر کاملا مطمئن شدم که حرف سریال چیز دیگهای بوده. منتها این بار سامان مقدم که از سینما اومده و نویسنده فیلمنامه با ظرافتی بسیار فراتر از روال معمول تلویزیون حرف خودشون رو زدن.
برخلاف اون چیزی که همیشه تو سریالها میبینیم اون چیزی که از دهن بازیگرها درمیومد حرف یا بهتره بگیم پیام بهداشتی سریال نبود!
برخلاف همیشه کارگردان اصراری به "خرفهم" کردن تماشاگر نداشت و به هوش اون اعتماد کرده بود. گرچه این اعتماد به قیمت از درک نشدن یا حتی دوست داشته نشدن از طرف تماشاگرهای ساده پسند عادت کرده به "لقمه جویده شده" و پیامهای سطحی و رو، تموم شد اما به رضایت تماشاگران جدیتر و آزمودن یک تجربه باارزش در تلویزیون میارزید.
حتی در اون مدتی که از نیت و حرف اصلی سریال مطمئن نبودم از دیالوگهای موجز و مناسب و بازیهای به قول معروف "زیرپوستی" بازیگران خیلی کیف کردم. (اعصابی که سر مدار صفر درجه ازم خورد شده بود تا حد زیادی جبران شد!)
××××
نادر که یه شخصیت مرزی به حساب میاد دست کم همون اندازه که استعداد غلتیدن به طرف شرّ رو داره آماده ورود به خیر هم هست اما اون چه اون رو به سقوط میکشونه بیش از هر چیز برخورد جامعه سطحی نگری هست که فرصت رو از اون دریغ میکنه. میرزا دعوتهای مکرر و مصرانه نادر رو برای آشتی و کنار گذاشتن خصومت قبلی نه تنها پس میزنه بلکه یه جورایی عزم کرده انتقام ظلم پدر نادر رو از پسرش بگیره.
پهلوون هم که نسبت به میرزا مهربونتر به نظر میاد و در ظاهر به نادر میگه که درست به اندازه نصرت دوستش داره در مقام عمل به شدت بین اون دو تا فرق میذاره و عشقی رو که نادر مدتها دنبالش بوده دودستی و بیمعطلی تقدیم نصرت میکنه.
بقیهش فردا
این جور سریالا فکر میکنم با شب دهم شروع شد درسته؟
سلام دوست عزیز
می خواستم اگر امکانش هست با این ایمیل من یک تماس بگیر.
ممنون میشم.
Pulsetv.ir@gmail.com