IROON TV

برنامه های تلویزیون‌های ایرانی و فارسی‌زبان

IROON TV

برنامه های تلویزیون‌های ایرانی و فارسی‌زبان

سریال‌های نوروز 87

امسال گرچه هیچ کدوم از سریال‌ها احتمالا به پای ترش و شیرین نمی‌رسید اما هر سه سریال (نشانی، پیامک و مرد هزار چهره) در مجموع خوب بودند در حالی که پارسال اون دو سریال دیگه اصلا قابل دیدن نبودن.

×××

نشانی
فیلم نامه‌ی فلورا سام، به نظر من بهترین فیلم‌نامه‌ای بود که تا به حال نوشته. پرداختن به جزئیات و روابط شخصیت‌ها و اتفاقات فرعی، اصل مهمی‌‌یه که در فیلم‌نامه های ایرانی تقریبا هیچ وقت رعایت نمی‌شه‌ اما در فیلم‌نامه‌ی نشانی این مهم به خوبی مورد توجه قرار گرفته بود. رابطه‌ی حسادت‌آمیز امیر هوشنگ با محسن داماد، مشکلات بهروز (برزو ارجمند) با پدر (پرویز پورحسینی) در عین عشق پدر ـ فرزندی، داستان مریم (فلورا سام) با نامزد سابق‌ش (رامبد جوان) و... از این جمله بود.

موقعیت‌ها و ریتم داستان هم به اندازه‌ی کافی تعلیق و جذابیت داشت تا تماشاگر رو پای تلویزیون بنشونه و کارگردانی روان رامبد جوان هم فضای گرم و خوشایندی ایجاد کرده بود.
یکی از مهم‌ترین نقاط قوت این سریال گروه بازیگران از جمله داود رشیدی، امیر حسین صدیق (قوی ترین بازیگر جوان ایران به نظر من!)، سعید پور صمیمی و ... بود و مهم تر از همه بازی عالی آتنه فقیه نصیری که بار اصلی طنز و جذابیت سریال رو به دوش داشت. مقایسه‌ی بازی و حاصل کار آتنه فقیه نصیری در این نقش با کاراکترهای مشابه که اتفاقا خیلی هم در سریال‌های مختلف تکرار شده، اهمیت و ظرافت کار فقیه نصیری رو بیشتر آشکار می‌کنه.

بازیگری مرضیه برومند عزیز هم از نکات جالب سریال بود!

×××


پیامک از دیار باقی

نمی‌دونم بعد از نرگس چه بلایی سر سیروس مقدم اومده که دیگه نمی‌شه بد و بیراه گفت!
پیامک از دیار باقی منهای قسمت آخرش بهترین سریال نوروز امسال بود به نظر من. سوژه‌ی نسبتاً جدید، فیلم نامه‌ی نسبتا محکم (از نظر روال منطقی اتفاقات و روابط)، شخصیت پردازی و بازیگری از نکات مثبت سریال بود و از همه مهم تر موقعیت‌های طنز گاهی عالی!
اعوجاج تصویری مورد علاقه‌ی مقدم که تو سریال‌های جدّی‌ش لج آدم رو درمیاره این جا از نکات قوت و از ابزارهای مهم خلق موقعیت کمیک بود. برای مثال اشاره می‌کنم به اون نمای پا خاروندن شفیعی جم توی کفن یا کمی بعدتر که سیم‌خواه و پسراش و نادر سلیمانی با حرارت داشتن بحث می‌کردن و شفیعی جم با خونسردی چایی شیرین هم می‌زد...
صحنه‌های تو قبر، و وحشت و استیصال سیم‌خواه هم به خوبی با استفاده از همین ابزار زاویه‌ی دید، نور پردازی و همچنین بازی خوب شریفی‌نیا منتقل شده بود.
به جز شریفی‌نیا، رامین راستاد (نقی)، افشین سنگ چاپ (فتح‌الله) و صد البته شفیعی جم بسیار خوب ظاهر شدن. فخرالدین صدیق شریف هم که انگار از اول آخوند بوده! حامد کمیلی هم در طنز مستعد به نظر می‌رسه (امیدوارم ادامه بده) و از سروش گودرزی هم که من کلا بیخود و بی جهت خوشم میاد! ضمنا این دو تا خیلی می‌اومد به‌شون که با هم برادر باشن :)


اما خب متاسفانه قسمت آخر اون جور که باید از آب درنیومده بود. از طرفی شرایط، آخر ماجرا رو به پند و اندرز و پیام‌های بهداشتی آن چنانی سوق می‌داد و از طرفی سازندگان انگار نمی‌خواستن تن به این کلیشه بدن ولی راهی هم برای گریز پیدا نکرده بودن! نتیجتاً پایان‌بندی معلق و نامنسجم بود و اصلا به خوبی قسمت‌های دیگه از آب درنیومده بود.


نکته‌ی خیلی جالب قسمت آخر، بلاتکلیفی سازندگان در مقابل سرنوشت دو همسر سیم‌خواه بود! نه می‌شد (به خاطر بچه‌ای که به دنیا اومده بود) زن دوم رو تلاق داد و نه می‌شد با صلح و صفا دادن هووها تبلیغ چند همسری کرد و نه با توجه به متنبه شدن سیم‌خواه ترک کردنش از طرف هر دو همسر منصفانه می‌شد! در واقع قبل از رسیدن به این مرحله باید برای سرانجام این قضیه فکر و راه فراری در نظر گرفته می‌شد (مثلا شخصیت زن دوم سوء استفاده‌گر طراحی می‌شد که با دیدن از دست رفتن ثروت خودش می‌ذاشت می‌رفت!) ولی ظاهرا فرصت نشده بود



×××


مرد هزار چهره

در استعداد هنری مدیری شکی نیست اما اگه بخوام مدیری رو در یک جمله تعریف کنم می‌گم: کسی که رگ خواب جامعه دست‌شه!
و وقتی کسی رگ خواب جامعه دست‌ش باشه دیگه لازم نیست زیاد به خودش زحمت بده. با کم‌ترین زحمت می‌تونه بیش‌ترین بهره رو ببره.

خود مدیری و همین طور پیمان قاسم‌خانی بارها تو مصاحبه‌های مختلف گفتن که طنز مورد علاقه‌شون طنزی هست که هیچ پیامی نداشته باشه و اونا هم تو کاراشون هیچ کاری به مسایل سیاسی و اجتماعی ندارن. اما خب گفتم که! مدیری رگ خواب جامعه دست‌شه. می‌دونه الان نکته‌های دو پهلو که بتونه به انتقاد از وضعیت سیاسی اجتماعی تعبیر بشه چه قدر مردم رو به هیجان میاره. انقدر به هیجان میاره که دیگه کاری به طراحی صحنه و موزیک و بازیگری و میزانسن و... ندارن!!

نمی‌دونم قضیه باندبازی‌یه، رودرواسی‌یه، دلسوزی‌یه ، صرفه‌جویی‌یه یا چی. اما هر چی که هست یه سری نابغه هستن که فارغ از تناسب یا استعداد به کارهای مدیری سنجاق شده‌ن و کنده هم نمی‌شن!
جناب آقای مهراب قاسم‌خانی، همسر مکرمه‌شون سر کار خانم شقایق دهقان، موزیسین زبردست جناب آقای دهقان‌یار (؟)، جوان رعنا جناب شایان احدی‌فر و ... از این چهره‌های ماندگار هستن. ظاهرا از این به بعد باید خواهر آقای احدی‌فر و صبیه‌ی آقا پیمان (پریا خانوم) و همسایه‌شون در محله پاسداران تهران (آقای کاشانی) رو هم به این لیست اضافه کنیم.

وقتی آدم رگ خواب جامعه دستش باشه دیگه مجبور نیست مثل عطاران در به در دنبال بازیگر بگرده و برای جزئی‌ترین نقش‌ها بازیگران مناسب پیدا کنه و موقع فیلمبرداری جون بکنه تا از نابازیگری مثل احمد پورمخبر اون بازی درخشان رو بگیره.
دیگه لازم نیست پول آهنگساز بده تا موسیقی متن و تیتراژ درست کنن.
دیگه لازم نیست پول طراح صحنه و نجار و نقاش و ... بده. چهار تا پارچه از تو زیر زمین پیدا می کنه (رنگ این پارچه‌ها و هماهنگی‌شون با سایر اجزای صحنه یا کلا فیلم نامه ابداً مهم نیست) و از دیوارها آویزون می‌کنه.
کارگردانی تلویزیونی و تدوین مطلقاً موضوعیت نداره. دوربین رو روشن می‌کنی و بازیگران دسته جمعی جلوی اون می‌شینن و اگه جا نبود یه ردیف پشت اونا می‌ایستن.
وقتی رگ خواب جامعه دستت باشه دیگه لازم نیست برای هر صحنه کلی به مغزت فشار بیاری تا موقعیت کمیک ایجاد کنی. با مخلوطی از سبک لورل هاردی، مستر بین و کارتون پلنگ صورتی، بیست سال می تونی به‌به و چه‌چه ملت رو برای خودت بخری. هر بار چند تا موقعیت جدید هم از فیلمای خارجی جدید یا قدیمی به این معجون اضافه می کنی. (مثلا: اگه می‌تونی منو بگیر یا BEING THERE)

به هر حال فارغ از بحث تقلید (اقتباس تعریف دیگه‌ای داره!) اگه مدیری و نویسنده‌هاش واقعا به فکر انتقاد بودن این طرح عالی، خوراک کافی برای یه نودشبی رو هم فراهم می‌کرد ولی اون‌ها برای سیزده قسمت هم کم آوردن. صحنه‌های کش‌دار (مثلا پرسه‌های طولانی در باغ و خونه‌ی قزاقمندیان) و شوخی‌های تکراری و بی‌مزه (مثلا سر میز غذا با دکتر سهیلا یا تقریبا تمام شوخی‌های خونه قزاقه) در حالی که این همه ظرفیت، هم برای خلق موقعیت کمیک، هم برای نقد اجتماعی (حالا سیاسی پیشکش) وجود داره واقعا افسوس برانگیزه. البته چند تا شوخی جالب و خیلی خنده‌دار هم وجود داشت (مثل جریان معاینه‌ی یکی از مریض‌ها و فال گرفتن پدر مسعود) ولی در مقایسه با حجم و ظرفیت سریال واقعا ناچیز بود.


کاش مدیری کمی بیش‌تر از ظرفیت خودش، موقعیت‌ش و طرح‌های خوبی که به ذهنش می رسه استفاده کنه...

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:10 ق.ظ http://ap.blogsky.com

وبلاک خوبی دارین اگه وقت کردین به ما هم سری بزنید

مهتاب جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:52 ب.ظ

سلام.خیلی خوب نوشته بودی.منم با بیشتر حرفات موافقم.پیامک و مرد هزار چهره خیلی فوق العاده بودن!
مخصوصا بازیاشون.البته به نظر من پیامک از لحاظ بازی قوی بود و مرد هزار چهره از لحاظ سناریو.ولی کلا خیلی بهتر از پارسال بودن.از همشون ممنون!!

آرزو یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:07 ب.ظ

به نظر من با وجود محتوای تکراری پیامک از دیار باقی ولی باز هم در میان سریال های نوروزی از همه بهتر بود وسروش گودرزی در حد بضاعت نقشش خوب بازی کرد و در مورد سریال مدیری باید بگویم که هیچ لحظه ی خنده داری جز یکی دو مورد را نمیشه در فیلمش پیدا کرد.

حالا هر کی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:31 ب.ظ

فکر میکنی صلاحیت نظر دادن در مورد فیلم ها رو داشته باشی؟

سیما سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:14 ق.ظ

ببخشید، اما فکر می کنم، این آقا خیلی سطحی بررسی کرده و عوامل دیگه رو در نظر نگرفته. شما بت شوخی های خونه قزاقه نخندیدین؟!؟!!؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد