IROON TV

برنامه های تلویزیون‌های ایرانی و فارسی‌زبان

IROON TV

برنامه های تلویزیون‌های ایرانی و فارسی‌زبان

مقایسه عطاران با مدیری

آن که دنبال مردم می‌رود و آن که مردم را دنبال خودش می‌برد


مدیری، زیرک است. رگ خواب مردم توی مشت‌اش است. می‌داند در هر زمانی چه چیزی بازار دارد.  آن چه مردم دوست دارند می گوید و پول‌اش را می‌گیرد. سریال‌های مدیری معمولا مدتی بعد از پخش و بر اساس بازتاب های مردمی شکل اصلی‌شان را می‌یابند.


عطاران هم زیرک است و جامعه‌اش را خوب می‌شناسد اما قرار نیست به آن‌ها حال بدهد. حرف دارد و می‌خواهد حرف خودش را بزند. چه مردم دوست داشته باشند چه نداشته باشند.


مدیری بلد است که چطور مثل یک تاجر زبردست با کم‌ترین سرمایه‌گذاری (مادی و معنوی) بیش‌ترین بهره‌برداری (مادی و معنوی) را بکند. با استفاده از یک تیم ثابت و چند فرمول مشخص، در کم‌ترین زمان و با کم‌ترین تلاش ممکن (در مقایسه)، بیش‌ترین رضایت را از بیننده می‌گیرد:

صحنه‌اش را با دم‌دستی‌ترین وسایل و با کم‌ترین تلاش فکری می‌چیند بدون کم‌ترین ظرافت معنایی یا زیبایی‌شناسانه. میزانسن صحنه همیشه (همیشه‌ی خدا) عبارت است از دو تا مبل که بسته به گنجایش مبل تعدادی بازیگر روی آن می‌نشینند و بقیه پشت آن به صف می‌ایستند. اما مدیری خوب می داند چطور با چند رنگ تند (هر چند بی‌تناسب) و یک بزمجه‌ی بزرگ زنده روی میز، حواس تماشاگران کم‌توقع را پرت کند و چشم‌شان را به روی کاستی‌های صحنه ببندد.

مدیری چهار پنج بازیگر شاخص دارد که خودشان خوب می‌دانند چه گونه بازی کنند و بقیه‌ی بازیگرها را عوامل صحنه و دوستان، خویشاوندان و همسایگان آن‌ها تشکیل می‌دهند که نه استعدادی از خودشان دارند نه کارگردان برای خوب بازی گرفتن از آن‌ها کوششی می‌کند. بچه‌ها در آثار مدیری یا اصلا نیستند و یا اگر باشند در حد میز و سه پایه و دیگر وسایل صحنه‌اند. اما در سایه‌ی تیپ‌های محبوب و بامزه‌ای مثل قلمراد و ستاره‌ی خوش تیپی مثل بازغی و کمدین باسابقه‌ای مثل خمسه، و از همه مهم‌تر خود مدیری (که امسال ثابت کرد پولسازترین ستاره سینما هم می‌تواند باشد)، کی بازیگرهای فرعی را می‌بیند؟


عطاران اما برای ریزترین جزئیات صحنه فکر می کند و وقت و انرژی صرف می‌کند ولی رضایتی که از بیننده‌اش می گیرد شاید به مراتب کم‌تر از مدیری باشد. در صحنه‌پردازی‌های عطاران از رنگ های تند و جانوران محیرالعقول و مبلمان چشم‌گیر خبری نیست. همه چیز به فراخور قصه و فضا باید واقعی باشد. از تور نانوایی در گوشه‌ی حیاط خانه اوس احمد بگیر تا دستمال روی تلفن خانه‌ی ماشالله تا زنگ درب و داغان خانه‌ی زن ترشی‌فروش.

عطاران برای فرعی‌ترین نقش‌ها با دقت و حوصله دنبال بازیگر مناسب می‌گردد و برای بازی گرفتن از هر کدام آن‌ها وقت و انرژی بسیار صرف می‌کند و تا آن چه می‌خواهد به دست نیاورد ول کن معامله نیست. چنان است که حضور بچه‌ها، رهگذران،‌ فروشنده‌‌ها و تمامی نقش‌های ریز و فرعی هم درست به اندازه‌ی نقش‌های اصلی دلپذیر و جذاب است.


کل شوخی های کل سریال‌های مدیری شاید به سی تا نرسد! که آنها هم از آثار لورل و هاردی، پلنگ صورتی و تام و جری اقتباس شده‌اند و اگر به این شوخی‌ها آشنا باشید در خلال سریال‌های مدیری کم‌تر غافلگیر می‌شوید و به خنده می‌افتید.


عطاران اما برای هر صحنه به صورت جداگانه،‌ شوخی‌های تازه و بکر طراحی می‌کند که مخصوص همان صحنه و موقعیت هستند.



مدیری با زیرکی فضای رسانه‌ای را به نفع خودش طوری در اختیار گرفته که حتی در مقابل ضعیف‌ترین آثار او کم‌تر می‌شود نقد منفی  پیدا کرد. طرفداران مدیری چنان ارادتی نسبت به او  دارند که هر سریال طنز دیگری از طرف رقبای مدیری ارائه می‌شود به سرعت فضای منفی علیه آن درست می‌کنند و هر چه اقبال به آن سریال بیش‌تر باشد حملات شدت می‌گیرند.


عطاران در فضای رسانه‌ای چنان بی‌کس و برخوردش در برابر منتقدان چنان متواضعانه است که حتی وقتی منتقدی از کار او خوشش آمده موقع تعریف و تمجید،‌ معذب می‌شود  و حتی‌الامکان در تمجید از او خساست می‌کند.


امروز وقتی آثار گذشته‌ی مدیری را نگاه می‌کنیم، بیش‌ترشان کمی کهنه به نظر می‌رسند اما لطف دیدن مثلا «خانه به دوش»، امروز (که چهار پنج سال از پخش آن گذشته) اگر بیش‌تر نباشد کم‌تر هم نیست.به نظر می رسد آثار مدیری سطح بیش‌تر، و آثار عطاران عمق بیش‌تری را در بر می‌گیرند.




نظرات 15 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 ب.ظ http://sofalin.blogsky.com

سلام شروین جان
نقد خوبیست اما مقایسه ی خوبی نیست.این دو نفر هیچ ربطی به هم ندارند نه شخصیتشان و نه هنرشان
کمی یکطرفه نوشتی
درمورد لوگوی وبلاگ اصولا معتقدم هر لوگو مناسب وبلاگ خودشه و بهتره معرف همون بلاگ باشه

الهام عزیز من مصداقی گفته‌م. یعنی دقیقا اشاره کردم به مصداق ادعام. کاش شما هم که معتقدی یک طرفه بوده به مصداق‌ها اشاره می کردی.
در مورد لوگو منظورت رو نفهمیدم!
شاد باشی

محمد علی دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:44 ب.ظ

مثل این که از جونت سیر شدی! ;)

فرزاد دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:42 ب.ظ

بله. فیلمهای عطاران با نمایش دست تو بینی کردن، حضور مستمر توالت به عنوان یکی از ارکان و صحنه های مهم بازیگری، نمایش تهوع آور خوردن آب دندان مصنوعی در سر سفره ی افطار و ... سر به فلک می ساید.
در مورد انتقاداتی که کردید، عطاران اگر صلاح می بیند سه تا نود شبی ( نه یکی ) بسازد که عیارش در کارهای سرعتی مشخص شود. مدیری هم قطعا مثل من و شما و خیلی های دیگر دوست دارد بودجه و زمان کافی برای صحنه آرایی، بازگیرحرفه ای، فیلمنامه ی مشخص، و.. داشته باشد اما اگر تصور کنی روزی 40 دقیقه برنامه ساختن یعنی چه متوجه سختی کار میشوی.
در ضمن مدیری با این محدودیتهای سیما و خطوط قرمز، از معدود کارگردانانی هست که فیلمی ساخته که لهجه ی جدید و گویش جدیدی وارد زبان ظنز مردم ایران کرد و در سیمای ایران که با هیچ لهجه ای نمی توان شوخی کرد، کار عجیبی انجام داد. مدیری کسی است که با خلق مکان تخیلی به نام برره، هر شب تظاهر و دو رویی، پول دوستی، و.. خیلی دیگر از خصوصیات منفی ایرانی ها را به نمایش گذاشت که اگر اشاره ی مستقیم میکرد، امکان پخش نمی یافت. مدیری با زیرکانه ترین حالت ممکن شنکجه در زندانها و برخورد نامناسب پلیس با مردم را در زمانی که حتی حرف در این زمینه ممنوع محسوب میشود به تصویر کشید. در کارنامه ی مدیری هم برنامه هایی دیده میشوند که صرفا جهت سرگرمی و طنز ساخته میشود، و هم بویژه پس از تثبیت خودش برنامه هایی دیده میشود که در کنار طنز، در حد زمان، بودجه، تحمل تلویزیون دولتی و خطوط قرمز تا حدی هدفمند می باشند.
فیلم های عطاران همه با یک کاراکتر ثابت مرد نچسب بی پول آویزون بی عار بیکار که نقش آن را عطاران ایفا می کند آغاز میشود. سایر بازیگران هم یک پیر مرد و یک پیرزن، و...
می دانید فرق مدیری و عطاران در کجاست؟ مدیری از ابتدا با بیننده قرارداد می بندد که مواردی که نشان می دهد الزاما واقعی نیست(جز در چند کار) و به همین جهت هم بیننده فانتزی های آن را تحمل می کند، اما عطاران می خواهد در مورد امور روزمره فیلم بسازد اما با اغراق در هر چیز بدون اینکه توجه کند دارد در مورد امور روزمره فیلم بسازد.

از اون شوخی‌های دستی و اینا من هم خوشم نمیاد اتفاقا
و خیلی این شوخی‌ها به کار عطاران ضربه می‌زنه و تنها کاری که می کنه اینه که بهانه به دست مخالفانش می‌ده.

میلاد دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:10 ب.ظ

دقیقا با نظر نفر اول موافقم

طیبه سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:16 ق.ظ http://labkhandekhoda-110.blogfa.com

سلام
دلم نیامد سطحی بخونم .دیس کردم با دقت خوندم وحالا نظر میدم .باید بگم کاملا با نظرتون موافقم در مورد سطحی بودن و عمقی بودن در مورد این که بازی یه عابر هم تو کارای عطاران جالبو قابل توجه است اما تو کارای مدیری بیشتر بازگرای اصلی دیده میشن.نقد بزنگاه و دیدی؟اون مرده که کنار عطاران نشسته بود چه قدر تلاش می کرد از این سریال ایراد بگیره اما وقتی که دلیل می خواستن حاشیه می رفت ...تا جایی که کمال تبریزی به عطاران اشاره کرد ولش کن وهیچی نگو...

وعطاران و صحت فقط با لبخند حرفشون رو به هم می رسوندند...

ممنون/ یا علی

منا سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:55 ب.ظ

آقای عزیز ، مقایسه شما را اصلاً قبول ندارم ، حالا نگین تو کی هستی که قبول داشته باشی یا نداشته باشی ، ولی به نظر من کارهای عطاران جزء سطحی ترین و فرهنگ خراب کن ترین کارهایی هستند که در تلویزیون پخش میشوند . با توجه به اینکه بچه ها و نوجوانان تعداد زیادی از مخاطبین سریالهای تلویزیونی را تشکیل میدهند بکار بردن اصطلاحات زشت که در جامعه باب میشود ، نشان دادن صحنه های دعوا ، مطرح کردن یک معتاد به عنوان یک آدم بامزه که مثلا محبوب بچه ها میشود ، بکار بردن عامیانه ترین ضرب المثلها و برداشتها ، خندان مردم به زور استفاده از انواع آدمهای عقب افتاده ، بد ترکیب ، پر رو ، و .... تنها هنر عطاران است . ایشان هیچ دید هنری ندارند و من شخصا از سریالهای ایشان متنفر هستم ولی آقای مدیری نگاه بسیار دقیق و طنز بسیار ظریفی دارن که شاید عوام پسند نباشد ولی برای تعدادی که درک عمیقتری دارند ، هرچند تعدادشان کم باشد ، بسیار شیرین ، جالب و قابل تقدیر است.

حالا چرا این قدر عصبانی؟ :)
اتفاقا آمار خلاف نظر شما رو نشون می‌دن یعنی محبوبیت مدیری بین عامه مردم بیشتره و محبوبیت عطاران بین دسا اندرکاران سینما و تلویزیون بیشتره. بنابراین کارای مدیری عوام پسندتره و مطمئن باشید که خودش هم تا این جا همین رو خواسته. ضمنا به دست آوردن رضایت عامه هم کار سهلی نیست و اگه مدیری تونسته چنین موفقیتی به دست بیاره بی‌شک کار بزرگی کرده.

parham سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:19 ب.ظ http://monomania.blogfa.com

جالب بود. و در بعضی جاها باهاتون موافق بودم. اما خب واقعا از شخصیت جفتشون خبر ندارم که محکمتر بتونم نظر بدم.

سحر چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ب.ظ http://saharee.blogfa.com

من گفتم آژانس شیشه ای فیلم مورد علاقه منه؟ پس کی درست می خونیم؟ من نوشتم مثل اونون فیلم حاتمی کیا حتی اعتراض هم نمی کنه.

کم دقتی منو ببخشید...

حسن آقا چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:31 ب.ظ http://pokhhelladan.blogfa.com

سلام
به نظر من شما خیلی نادان و بیسواد هستید.

هنگامه پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:55 ب.ظ

به نکات خیلی جالبی اشاره کردید...

علیرضا پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:09 ب.ظ

با اکثر قسمت های نوشته ات موافقم. (البته نه همش)
با تشکر...

سارا جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:13 ق.ظ

عالی و دقیق بود.کاملا موافقم.

الهام شنبه 27 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:06 ب.ظ http://SOFALIN.BLOGSKY.COM

چون نقدهای این بلاگ را خیلی دوست دارم دائم سر میزنم که نظرات را بخوانم...
متاسفانه هر یک از ما می خواهیم نظر خودمان را به دیگری تلقین کنیم.
اینجا قرار نیست که دو دسته شویم و هرکدام پرچم قرمز و آبی بدست گرفته بگوییم روبرو آماده باش.
من اولین نظر را نوشتم و گفتم نقد خوبست اما مقایسه نکنیم.آقای شروین هم در پاسخ به من گفتند که مقایسه ای در کار نیست.آقایان و خانمهایی که به دلیل دوست داشتن یا نداشتن عطاران و مدیری به آنها یا نویسنده توهین می کنند بهتره کمی عمیق تر باشند...
اتفاقا خود من در وبلاگ خود در مورد سریالهای ماه رمضان و اینکه (از نظر من )بهترین سریال بزنگاه بود نقد کوچک اما به زعم خود عمیقی نوشته ام. اینکه گفتم به زعم خودم به این خاطر است که بگویم قصد تحمیل نظرم را ندارم. دوستی که نویسنده را بی سواد خواندید نه به عنوان وکیل ایشان به عنوان همکار ایشان پاسخ شما را می دهم شما که دارای سواد هستید در این صفحه لطفا سواد را برای ما معنی کنید!!
دوست دیگری که گفتید رضا عطاران معتاد را در نظرات محبوب کرده و ...
کمی منطقی به قصه های عطاران و شخصیتهای قصه هایش نگاه کنید و ببینید چقدر به حقیقت زندگی همه ی ما شباهت دارد .
من هنر هرکدام از این عزیزان را در جای خود و تک تک قبول دارم و باید قدر دانشان هم باشیم که حقایق را در قالب طنز به خورد اجتماع می دهند.
در اینجا یادی هم از مهران غفوریان میکنم که پردازش او به شخصیت پروری در نوع خود بینظیر است...

این اشاره‌ت به قرمز و آبی خیلی درست بود الهام جان. دقیقا چنین حالتی پیدا کرده این داستان...

طیبه شنبه 18 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 ب.ظ

سلام

کجایی رفیق؟
کم پیدایی...


به خدا میسپارمت
یاعلی

میلاد شنبه 18 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:45 ب.ظ http://philsof.blogfa.com

من اون شهر فرنگم تو چطوری!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد