معر!
ترانه‌های تیتراژی فکر کنم از «فردا دیر است» مد شد ولی شاید اولیش «این خانه دور است» بود ... یه چندتاش هم خیلی گرفت. مثل : روزگار جوانی، گمشده، خط قرمز، زیر آسمان شهر، باغچه مینو و ...
اما نقطه اشتراک بیشتر این ترانه‌هایی که تو تیتراژ سریال ها پخش می‌شه شعرهای مزخرف، بی‌سروته و خنده‌دارشونه. یعنی مخلص کلام شنونده رو ــ دور از جون شما، روم به دیوار ــ مال فرض می‌کنن. مثلا این تیکه از ترانه «روزگار جوانی» رو داشته باشین: شهر شب با مردم چشمک زنش/قصه ها رو ریخته توی دامنش/هم‌زبونی‌ها اگه شیرین‌تره/همدلی از هم‌زبونی بهتره (!!) تازه این بامعنی‌ترین قسمتشه... یا اصلا چرا راه دور بریم؟ همین ترانه جنگ مهتاب! تا حالا سعی کردین از معنیش سردربیارین؟!

ولی هر چند وقت یه بار تو این آشفته بازار یه ترانه‌هایی هم پیدا می‌شه  که واقعا ترانه‌ن! هم خیلی خوب روی موسیقی می‌شیننن هم معنی دارن و هم انسجام. در این مواقع که دهنتون از تعجب سه متر باز مونده و حسابی ذوق‌زده شدین اگه بتونین به خودتون مسلط بشین و اسم ترانه‌سرا رو تو تیتراژ بخونین به اسم افشین یدللهی برمیخورین: شاعر ترانه‌ سریال‌های اوی مثبت، عروس، شب دهم، خوش رکاب و به طور خلاصه هر ترانه‌‌ی تیتراژی که سروته داره!

البته این وسط یه استثناهایی هم هست (مثل ترانه خوب باغچه مینو که شاعرش رسول نجفیانه و یکی دوتای دیگه) که تک و توک بهشون برمی‌خوریم...