خشایار
این متن پایینی یه تیکه از مصاحبه خشایار اعتمادی با همشهریه در تاریخ جمعه ۱۴ آذر ۸۲...
جالبه! بخونین:

ماجرای رنجش و ناراحتی شما از مهران غفوریان و برنامه زیر آسمان شهر چیست؟ این مسئله یعنی شوخی با خوانندگان یک کار متداول در جهان است.
بله. این کار انجام می شود ولی به صورت کوتاه مدت و عرف مسئله. نه این که یک سال تمام این کار را ادامه بدهید.
من یک سؤالی از شما می کنم و اگر می خواهید بنویسید باید این مسئله را کامل بنویسید. مثلاً ما با ۶ نفر جمع هستیم. شما هم این مدل ریش را دارید. بعد من با یکی از دوستان که پیش شما هستیم یک چیزی را در مورد مدل ریش شما می گویم. فردا می شود و دو نفر دیگر می آیند و من باز حرفم را تکرار می کنم. پس فردا سه نفر دیگر می آیند و باز همین حرف ها. بار پنجم که می شود شما از کوره درمی روید و یک چیزی می گویید.
یک آدم می تواند یک بار مسئله ای را طنز کند. ولی اگر یک سال هر شب جلوی ۶۰ میلیون نفر طنز شود، برایش قابل تحمل است؟
وقتی این کار جالب است که یک شب، دو شب، سه شب یکی را طنز کنید. مثلاً در این سریال «باغچه مینو» یک شب یکی از کارهای مرا طنز کردند و خواندند. یک شب هم کار آقای اصفهانی را طنز کردند. والسلام. نه این که هر شب تو بیایی آدم را طنز کنی بعد هم اسم سرایدارت را بگذاری خشایار. البته سرایداری یک کار خیلی بزرگ است و ما جلوی مردم از سرایدار هم کمتریم ولی کاری که برای تخریب یک شخصیت انجام شود درست نیست. حالا چه منفعتی پشت این قضیه بوده من نمی دانم چون حتی من آنها را در این حد ندانستم که زنگ بزنم و بگویم آقا این کار را نکنید.
این کار آنها باعث شد من مورد شوخی خیلی از جوان های دنباله رو این گونه طنزها قرار بگیرم. ولی سرم را پایین انداختم و با آنها خندیدم. آنها به من خندیدند ولی من با آنها خندیدم.