نگاهی به سریال «متهم گریخت»

جزئیات خوب، کلیات بد!

 

سازندگان "خانه به دوش" در پی موفقیت سال گذشته و استقبال چشمگیر تماشاگران ، امسال "متهم گریخت" را با همان حال و هوا روی آنتن بردند.

"متهم گریخت" نیز مانند "خانه به دوش"،  موضوع متعهدانه ای دارد که هدفی ورای خنده و سرگرمی صرف را دنبال می کند. عطاران کارگردان می گوید که این فضا مورد علاقه اوست و پس از این هم کارهایش همین حال و هوا را خواهند داشت. چرا که نه؟ او این آدمها را خوب می شناسد و در ترسیم و پروراندن این فضا موفق است. "متهم گریخت" اگر مشکلی داشته باشد تکرار این فضا و آدمها نیست و در جای دیگری باید سراغش را گرفت: در ساختار داستانی یا به عبارتی کلیات فیلمنامه.

فیلمنامه سعید آقاخانی، فاقد ساختاری منسجم و مستحکم و بی بهره از یک خط سیر جذاب است .  در طول حدود سی قسمت، داستان بدون این که پیش برود (در حالی که این توقع را در بیننده ایجاد کرده است) تنها رفت و برگشتی کسل کننده و اعصاب خرد کن دارد.  شخصیت ها پادرهوا و معلق اند و تکلیفشان با خودشان روشن نیست. در حالی که کل اثر رویکردی واقع گرایانه دارد اعمال و رفتاری ازشخصیت ها سر می زند که تابع هیچ منطقی نیست. تمام کاراکترها که نمی توانند روان پریش و نامتعادل باشند! مشکلی که تقریبا در شخصیت پردازی تمام کارهای عطاران وجود دارد همین روابط و رفتار کاملا متناقض و غیرمنتظره شخصیت هاست. شخصیت هایی که در آن واحد بسیار بخشنده و بسیار تنگ نظر، بسیار زیرک و بسیار ابله، بسیار خوش قلب و بسیار خبیث و ... خلاصه جمع اضدادند؛ در یک صحنه قربان صدقه هم می روند و درست در صحنه بعدی بی مقدمه به جان هم می افتند و بد و بیراه نثار هم می کنند؛ با کسی یا چیزی به شدت مخالفند و چندی بعد بی این که هیچ اتفاق خاصی افتاده باشد به شدت علاقمند می شوند: رفتار بی بی و هاشم در قبال شازده، رفتار منصور در مقابل هاشم، رفتار اشکی، تغییر عقیده مادر و پدر منصور در مورد خواستگاری از اعظم و سپس رفتارشان در خانه هاشم، رفتار و اعمال  رامین ؛ روابط و رفتار ماشالله و اصلان خانه به دوش و ...

اگر هدف ترسیم شخصیت های خاکستری است که این منظور نه با رفتار و کردار کاملا متضاد ، بلکه با نزدیک شدن به ریشه شخصیت ها و انگیزه هایشان حاصل می شود.

ویژگی دیگری که در ضدیت با واقع گرایی اثر قرار می گیرد ، تکیه بیش از حد بر عنصر تصادف است. نویسنده بدون این که هیچ لزومی به توجیه و توضیح ببیند آدمها را هر جور که دلش می خواهد جابه جا می کند، به هم می رساند، از هم دور می کند، به جان هم می اندازد و ... شگفت آن که این اتفاقات نامحتمل ، گاهی هیچ تاثیری در پیشبرد روند داستان یا حتی خلق یک موقعیت کمیک هم ندارند! (پیدا کردن عباس توسط منصور و شازده میان جمعیت انبوه تهران، پیدا کردن دزد اثاثیه و ...)

 اما "متهم گریخت" هر چه دارد از جزئیاتش دارد؛ از جزئیاتی که قصه قهرمان های سریال را به اندازه زندگی واقعی ملموس و آشنا می کند؛ از ظرائف دیالوگ ها و شوخی های بکری که حالا دیگر کم کم دارند به شناسنامه آثار عطاران تبدیل می شوند: چسب هایی که به شلوار هاشم می چسبند، نشستن اشکی و هاشم روی کارتن های خالی در اوج تراژیک داستان، اس ام اس بازی حاجی، بپربپر کردن و خنده های بی بی، متلک ها و غرغرهای سرور، شیطنت های سعید، مزه پرانی های عباس و کلی شوخی ناب و ظریف دیگر که _ چه از متن آقاخانی بیایند چه اجرای عطاران و چه بداهه گویی بازیگران _ بیننده را پای این سریال می نشانند و به شوقش می آورند. لی لی کردن رامین یک لنگه کفش و تبدیل شدنش به رقص محلی از درخشان ترین لحظات کمیک تاریخ طنز تلویزیون ایران بود!

برگ برنده دیگر عطاران مهارت او در انتخاب و هدایت بازیگرهاست. او بازیگران توانایش را بر اساس نزدیکی با نقش برمی گزیند (یا نقش را براساس ویژگی های بازیگر طراحی می کند) و به این ترتیب بیش از نیمی از راه را می رود. سپس دست بازیگر را در بداهه پردازی باز می گذارد و از ذوق شخصی او نهایت استفاده را می برد. مریم امیرجلالی، شهربانو موسوی، محمود بهرامی، سیروس گرجستانی، سعید آقاخانی، علی صادقی و تقریبا تمامی بازیگران سریال از جمله بسیاری از بازیگران نقش های فرعی بازی هایی دیدنی و جذاب را به نمایش می گذارند که در عین شیرینی ، طعم زندگی دارد.