دفاع از نرگس

چند روز بود می‌خواستم بیام اینجا فحش رو بکشم به جون سیروس مقدم و ستاره اسکندری و بقیه‌ی نرگسی‌ها ولی وقتی اینو خوندم تصمیم‌ام عوض شد!


البته ایرادهای مسخره و بنی‌اسراییلی به سریال "نرگس" محدود به این نوشته نمی‌شه و از وقتی این سریال گل کرده خیلی‌ها که احساس "متفاوت بودن" داشته خفه‌شون می‌کرده با بدگویی از این سریال اقدام به ابراز وجود کردن! به جز یک مورد (فکر کنم تو روزنامه‌ی شرق) هیچ نقد منصفانه و باسوادانه‌(!) از این سریال ندیدم من.



ولی واقعیت اینه که نرگس در کنار نقایص اساسی،‌ نقاط مثبت زیادی هم داره که باعث این اقبال عمومی شده. پخش هر شبه، گرچه در پربیننده شدن نرگس موثر بوده ولی تنها دلیلش نبوده. پیش از این هم خیلی سریال‌ها – حتی با مضمون طنزـ پخش هر شبه داشتن و به یک دهم این موفقیت نرسیدن. حضور پوپک گلدره هم درسته که خیلی برای بیننده‌ها جاذبه داشته ولی بازم کافی نیست. کما این که چند وقت پیش سریال روح مهربان با بازی همین پوپک پخش شد و این همه گرد و خاک نکرد...



یکی از ایرادهای نابجایی که تقریبا در تمام نقدهای این سریال به‌ش اشاره شده، سیاه و سفید (خیر و شرّ مطلق) بودن شخصیت‌هاست.


اولا که این سیاه و سفید بودن فقط در مورد نرگس و شوکت صدق می‌کنه و بقیه‌ی شخصیت‌ها خاکستری، واقعی و ملموس هستن. (تازه در مورد شوکت، خیلی جاها به درون شوکت، کودکی سخت و حسرت‌باری که داشته و مشکلات دیگه‌ش نزدیک می‌شیم و دلیل این رفتارهاش رو درک می‌کنیم.)


ثانیا شخصیت‌پردازی سیاه و سفید به خودی خود عیب نیست و می‌تونه خیلی هم جذاب باشه. مگه ادبیات کلاسیک پر از نمونه‌های درخشان همین نوع شخصیت‌سازی نیست؟


سیاه و سفید بودن موقعی ضعف حساب می‌شه که به جذابیت شخصیت‌ها و در نتیجه اثر لطمه وارد کنه در حالی که جذاب‌ترین شخصیت سریال نرگس همین شوکته و علاقه‌ی تماشاگران به شخصیت نرگس و طرفداری از اون (البته قبل از عوض شدن بازیگر!) نشون می‌ده که سفید بودن این شخصیت هم لطمه‌ای به‌ش وارد نکرده.


(این جوجه منتقدها یه چیزی شنیده‌ن که شخصیت خاکستری و اینا... منتها نمی‌دونن کی و کجا مصداق داره!)



از ایرادهای خنده‌دار دیگه‌ای که دیدم از نرگس گرفته‌ن اینه که مثلا می‌گن "چرا شوکت این قدر به نرگس و نسرین گیر داده؟"، "چرا شقایق با این که طلاق گرفته دست از سر احسان برنمی‌داره؟" ، "چرا شوکت این قدر آدم بدیه؟" ، "چرا نرگس مقابله به مثل نمی‌کنه؟ چرا خواهرشو به حال خودش ول نمی‌کنه تا هر غلطی می‌خواد بکنه؟ هیچ کس این جوری نیست!"...


اگه این حرفا رو از یه بیننده‌ی عامی بشنوی چیزی نیست ولی وقتی از دهن اونایی می‌شنوی که کلی ادعای هنر و نقد دارن خیلی خندار می‌شه!



یعنی چه؟! شخصیت قصه‌ی ما یه همچین آدمیه و هیچ لزومی هم نداره ما به ازای واقعی داشته باشه. (هر چند در عالم واقع هم آدمای بهتر از نرگس داریم هم آدمای بدتر از شوکت!) قصه‌ی ما قصه‌ی یه آدمیه که با تمام بدرفتاری‌های خواهرش نسبت به اون احساس مسؤولیت می‌کنه و دل می‌سوزونه. چه ایرادی داره؟



کی گفته رفتار و گفتار همه‌ی آدمای قصه باید منطقی باشه؟ مگه تو واقعیت این جوریه؟ خب این شقایق هم یه آدمیه که شکست خورده و تو شرایط بحران روحی کارهای غیر منطقی ازش سر می‌زنه. مهم اینه که این کارها با مختصاتی که نویسنده و کارگردان از شقایق ترسیم می‌کنن جور دربیاد که میاد.


یعنی رفتار شخصیت‌ها رو باید با منطق خودشون سنجید نه منطق خودمون!!



این بود دفاعیات من در مقابل ایرادهای مسخره و بیجا به سریال نرگس.