ترش و شیرین با سس مخصوص عطاران

سروش صحت و محمدرضا آریان، بی‌شک یکی از بهترین فیلم‌نامه‌های طنز سال‌های اخیر را نوشته‌اند. اما اگر عطاران را بشناسید می‌دانید که ریزه‌کاری‌ها و جزئیاتی که اتفاقا بیشترین خنده را می‌گیرند دست‌پخت خود آقا رضای عطاران است که وقت اجرا به کار اضافه می‌کند و آن طعم بخصوص عطارانی را می‌سازد ـ هر چند گاهی شورش را از مزه درمی‌آورد!

 

اگر بخواهیم امتیازهای مثبت ترش و شیرین را بشماریم "انتخاب بازیگران" اول همه می‌آید. عطاران با نبوغ کم‌نظیری که در این زمینه دارد ستاره‌هایش را از زمین و هوا ـ و حتی از تیزرهای تبلیغاتی تلویزیون [1]ـ جمع کرده و به درخشش واداشته.

از لولایی و مریم امیرجلالی بگیر تا نوید کوچولو؛ همه همانی‌اند که باید باشند. دختر بچه‌ی وروجک «خانه به دوش» را یادتان هست؟ بازیگران کودک کارهای عطاران را با بقیه‌ی سریال‌های طنز و غیرطنز مقایسه کنید تا به عمق نبوغ عطاران در انتخاب بازیگر پی ببرید. بعد همین را بگیرید بیایید بالا. کی فکرش را می‌کرد جواد یحیوی مجری، انقدر راحت و بی‌دلیل! آدم را بخنداند؟ یحیوی (اشکان) هیچ کار خاصی نمی‌کند؛ فقط در دفتر کار جهان راه می‌رود اما می‌خنداند!مریم امیرجلالی در سریال ترش و شیرین

شفیعی‌جم این بار بنا به ضرورت فیلم‌نامه و اصولا سبک کار عطاران سراغ تیپ‌سازی اغراق‌آمیز نرفته. شخصیتی که بازی می‌کند نزدیک به شخصیتی است که در کوچه‌ی اقاقیا (کار دیگر عطاران) داشت و در واقع نزدیک به خود حقیقی‌اش. اما مثل همیشه تمیز و مسلط؛ بدون کوچک‌ترین حرکت اضافه.  او که این جا نقشی نسبتا جدی و نه چندان مثبت را بازی می‌کند خوب می‌داند که آن چه بر عهده‌ی اوست جلوه دادن به شخصیت‌های کمیک‌تر از طریق افزایش کنتراست است. بدون این که برای جلب نظر تماشاچی با‌ل‌بال بزند و خودش را بچلاند با ظرافت راه خودش را می‌رود. پاس گل را به موقع و به زیبایی برای خط حمله می‌فرستد و با وجود تکنیک فردی فوق‌العاده‌اش، با توپ خودنمایی نمی‌کند.

آناهیتا همتی به قول معروف انقدر موج مثبت دارد که صرف حضورش در صحنه دلنشین است. بازی طبیعی، روان و بی‌ادا، و درک درست‌اش از طنز و شوخی همه دست به دست هم داده تا راه او را به دل تماشاگر باز کند.

مریم امیرجلالی از کشفیات مرضیه برومند است. توی همان چند صحنه‌ی کوتاه در «تهران 11» و «هتل» هم جرقه را زده بود ولی با «خانه به دوش» عطاران ترکاند! سرمایه‌ی اصلی امیرجلالی هم ـ مثل بقیه‌ی بازیگران مورد علاقه‌ی عطاران ـ شخصیت خودش است. او هم «آنی» را که باید دارد و به کمک کارگردانش به خوبی از این «آن» استفاده می‌کند... می‌میرم برای عصبانیت‌اش!

و لولایی... آخ این حمید لولایی از همان «ساعت خوش» بدجوری چشم من را گرفته بود! چند سال بعد با خشایار «زیر آسمان شهر» چشم همه را گرفت. یک اشتباهی که عطاران در «متهم گریخت» مرتکب شد این بود که برای فرار از برچسب «تکراری» خوردن به جای لولایی رفت سراغ سیروس گرجستانی. گرجستانی البته بازیگر قدری است ولی مایه‌ی طنزش یک دهم لولایی هم نیست. لولایی از آنهاست که می‌تواند از یک حرف ساده و معمولی، حتی شده با یک تغییر کوچک در تن صدا یا حالت نگاه، بمب خنده  بسازد. می‌میرم برای جدیت‌اش!

 

 

خلاصه همه‌ی بازیگرها توپ بودند اما پدیده‌ی سریال بی‌تردید کسی نبود جز «آقا جون»!

بازیگر این نقش را عطاران در جریان تست انتخاب بازیگر برای «متهم گریخت» کشف کرده. پسرش را آورده بوده برای تست بازیگری، ولی عطاران پدر را پسند می‌کند. خلاصه طرف آن چنان چشم عطاران را می‌گیرد که به افتخار او کاراکتر «مش قربون» را به سریال اضافه می‌کند. اما عطاران که می‌دانسته طرف‌اش ظرفیتی بسیار بیشتر از این نقش کوچک دارد  او را تبدیل می‌کند به ستاره‌ی بلامنازع سریال جدیدش.

من نمی‌دانم این «کلکسیونر بمب‌های خنده» برای بازی گرفتن از کشف جدیدش چه کلکی سوار کرده ولی هر چی بوده نتیجه عالی شده. دم همگی‌شان گرم!

 

عطاران قرار است در کارهای آینده هم از این کلکسیون معرکه‌ای که جور کرده استفاده کند. امیدوارم باز هم فیلم‌‌نامه‌های خوب به تورش بخورد که  ارزش این مجموعه‌ی نفیس را داشته باشد.

 

ادامه دارد...

 



[1] بازیگر تیزر تبلیغاتی پفیلا: یکی من، یکی تو