سهم گلزار از شکیبایی |
باور کنید من از دیدن قیافهی گلزار نه تنها حرصم نمیگیره بلکه خوشم هم میاد و حتی بازیش رو هم توی یک فیلم (بوتیک) دوست دارم. ولی قبول کنید این اواخر همه چی به شکل مضحکی به گند کشیده شده! و این یک مورد دیگه آخرشه! بخصوص که پای یه نفر وسطه که قضیه یه جورایی ناموسی شده. داغ هم هنوز خیلی تازهست... حدودا یک هفته پیش، گلزار یک یادداشت نوشت که حالا که فلانی مرد بیایید «همه بیشتر و بهتر زندگی کنیم» و قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز هم غافل نمانیم و... گفتیم خب ایشون هم به عنوان پدر عروس با اون زبلیای که قبلا هم یه شمههایی رو ازش نشون داده بود این وسط اومد یه ابراز وجودی کرد. عیب نداره. اینم روی جاهد و صفار و ابطحی و بقیه. ولی واقعا دیگه تا این جاش رو عمرن نخونده بودیم انصافا! نگو اون تازه دشت اول بوده! پردهی اصلی تازه امروز شروع شد:
شاید باور نکنی ولی «بیشتر و بهتر زندگی کردن» اون آدم ربطی به پول نداشت! مثل شما عقل معاش نداشت که. اصلا سر در نمیآورد که پول چی هست و به چه دردی میخوره. باورت میشه؟ تا همین چند وقت پیش، اجاره نشین بود و بالاخره با توصیههای اکید دوستان، خانمش وادارش کرد یه خونهای بخره... کیومرث پوراحمد که دیده بود طرف اصلا توی باغ نیست عکس پیری یک ستارهی پیش از انقلاب رو که خونهنشین شده بود گذاشته بود توی پاکت و داده بود دستش که ببره بده به خانمش. خانمش هم پیام رو دریافت کرده بود. هر چند ستارهی ما ــ خوشبختانه یا بدبختانه ــ اصلا به روزهای پیری نرسید! ایشالا که تو برسی. دست پر هم برسی. خیلی خوبه که از همین حالا به فکری. باش! حقات رو بگیر. بیشترش رو هم بگیر. نوش جان. اما خدا وکیلی این وسط... به شکیبایی چه؟!...
پینوشت: کامنتهای زیر یادداشتهای گلزار رو از دست ندید که عالمی داره :) . |