با این که خیلی وقته تو مود سینما نیستم (آخه کدوم سینما؟!) کنعان رو با تمام گرفتاریهام رفتم دیدم. مطمئن بودم مانی حقیقی فیلم بد نمیسازه و حق داشتم.
به نظر من داستان کنعان (که از روی یک داستان کوتاه خارجی اقتباس شده)
بیش از هر چیزی دربارهی مذهب بود!! به نظر من شخصیت زن داستان، دچار پوچی
شده بود و به یه بهانه، به یه معنیتراشی برای زندگی احتیاج داشت. از
همین زاویه با نظر ترانه علی دوستی خیلی موافقترم تا خود مانی حقیقی. حقیقی تو مصاحبهش با مجله فیلم گفته برای این دختر متاسفه که میمونه و از رفتن و ادامهی تحصیل چشمپوشی میکنه. ترانه اما گفته بود که این تصمیم به نفعش بوده.
به نظر من هم دختره اگه می رفت هم به جایی نمیرسید. اگه قرار بود چیزی
بشه تو همون دورهی لیسانس میشد! اون فقط یه بهانه لازم داشت برای توجیه
کردن خودش و این بهانه رو پیدا کرد.
و درک ترانه از داستان و شخصیت عالی بوده به نظرم! نکتهی جالب دیگهی مصاحبهی حقیقی، روی آب ریختن پتههای تهیه کننده (آقای شایسته) بود که چه جوری همسرش یعنی افسانه بایگان
رو به فیلم تحمیل کرده و حتی سر انتخاب نماها چه پدری از حقیقی درآورده.
حالا من نسبت به افسانه بایگان سمپاتی دارم با این حال باخبر شدن از این
قضایا خیلی حالم رو بد کرد. اگه مانی حقیقی، پسر لیلی گلستان و نعمت حقیقی، خواهرزادهی کاوه گلستان و نوهی ابراهیم گلستان، برای یه فیلم معمولی این قدر مکافات داشته باشه تکلیف بقیه چییه؟!
|