یک سریال خوب: باران دروغ


تیزر بسیار احمقانه‌ای که فارسی وان برای معرفی سریال باران دروغ پخش کرد، باعث شد احتمالا خیلی‌ها از همون اول رغبتی به تماشای این سریال نشون ندن اما اگر دو سه قسمت از این سریال رو دیده باشید بعیده بتونید از دیدنش بگذرید.

یک سریال خیلی پُر و پیمون و درگیر کننده و تقریبا بدون آب‌بندی که تمام لحظاتش در خدمت بسط موضوع اصلی هست و بیننده هیچ وقت حس نمی‌کنه که سر کار گذاشته شده. 

موضوع اصلی هم یک موقعیت جدید و پیچیده‌ست که اون رو از موضوعات کلیشه‌ای معمول سریال‌های عامه‌پسند متمایز می‌کنه.

دیالوگ‌ها، فوق‌آلعاده هوشمندانه نوشته شدن و بازی بازیگران هم مثل اکثر سریال‌های کره‌ای خیلی خوبه. بخصوص بازیگر نقش «هیون‌وو» و بازیگر نقش مادر «انیونگ» اجرای درخشانی دارند (هر چند دوبلور جیغ‌جیغوی مادر انیونگ موفق شده تا حدی زیادی به بازی بازیگرش گند بزنه)


ریزه‌کاری‌هایی که در پرداخت شخصیت‌ها، موقعیت‌ها، رفتارها و دیالوگ‌های این سریال هست در کمتر سریالی می‌تونید سراغ بگیرید.


خلاصه اگر می خواید روزی یک ساعت سریال خانوادگی سرگرم کننده ببینید توصیه‌ی من اینه که از شنبه تا چهارشنبه ساعت هشت شب پای فارسی‌وان بنشینید! (تکرار هر قسمت ساعت ۱۱ صبح فردا پخش می‌شه)


خلاصه‌ی داستان سریال باران دروغ تا این جا:

انیونگ و جان‌وو، به مدت چند سال رابطه‌ای عاشقانه داشتن اما هفت سال پیش جان‌وو ناپدید شده. انیونگ که باردار بوده در اثر یک تصادف فرزندش رو از دست داده اما همچنان خوش‌بینانه منتظره تا خبری از جان‌وو بشه.

مهربانی انیونگ که پرستاره، علاقه‌ی هیون‌وو پسر عقب‌افتاده‌ی یک خانواده‌ی خیلی ثروتمند رو جلب می‌کنه و مادر مقتدر و مستبد پسر رو به این فکر می‌ندازه که انیونگ رو به همسری پسرش دربیاره. در همین اثنا انیونگ تصادفا به جان‌وو برمی‌خوره و به‌ش می‌گه که تمام این سال‌ها منتظرش بوده. انیونگ جان‌وو رو برای این غیبت چند ساله می‌بخشه و می‌پذیره که رابطه‌شون رو دوباره از سر بگیرن اما به زودی می‌فهمه که جان‌وو متاهله و همون شش سال قبل با دختر یه خانواده‌ی ثروتمند ازدواج کرده. بنابراین جان‌وو رو ترک می‌کنه و به خاطر مشکلات مالی خانواده‌ش و همچنین دلسوزی برای هیون‌وو با او ازدواج می‌کنه اما سر جلسه‌ی عقد می‌فهمه که هیوون‌وو برادر ناتنی جان‌ووئه.

جان‌وو سعی می‌کنه جلو این ازدواج رو بگیره اما موفق نمی‌شه.

کمی بعد انیونگ متوجه می‌شه که حرف مادرش در مورد مرگ بچه‌ش دروغ بوده و بچه‌ش زنده‌ست و در این مدت تحت سرپرستی یه خانواده‌ی دیگه بوده و به دلیل خشونت پدرخونده‌ش دچار مشکلات شدید روانی شده.

انیونگ بچه‌ش رو پیش خودش می‌آره و مادرشوهرش رو راضی می‌کنه که بچه رو به فرزندی بگیرن اما جان‌وو که متوجه این قضیه شده، با نقشه و فریب‌کاری مانع از انجام این کار می‌شه و انیونگ رو مجبور می‌کنه بچه رو بفرسته پیش پدر و مادرش.

انیونگ تصمیم گرفته علی‌رغم تمام مشکلات و مصائب به هیون‌وو کمک کنه تا درمان بشه و به زندگی طبیعی برگرده...