
من نمیدونم کی به این مهراب قاسمخانی گفته نویسنده بشه؟ واقعا ها! چه جوری نویسنده شده؟ چون برادرش نویسنده بوده؟ آخه از فضل برادر تو را چه حاصل؟!
قسمت سوم از «مساله اف» از سریال «کمربندها...» رو نتونسته بود دربیاره. نه اینکه بد بود ولی موقعیت به این ماهی رو خیلی باحالتر میشد نوشت. این قسمت میتونست یه نقطه عطف باشه اصلا.
اون زیگیل چی بود اون وسط که آرام برای شوهر گریه میکرد؟! یه بار نشد این بابا متن بنویسه و از این زیگیلا نپرونه. اصلا دیگه شده آرم نوشتههاش.
بنده معتقدم (اهم اهم!) نویسنده باید حرف دهنشو بفهمه. بخصوص توی سریالی با این همه بیننده عام ...
هر چی بقیه زحمت میکشن به شخصیتها ابعاد انسانی بدن یه دفعه این مهراب خان میاد زرتی کاسه کوزه رو میریزه به هم...
از این بازیا کردین که یه نفر با یه جمله یه قصه رو شروع میکنه بعد هی هر کسی با یه جمله ادامه میده؟ این سریالهای شبانه هم (که نود تا نویسنده دارن) این مدلی میشه! حالا خدا رحم کرده اینا خیر سرمن از اول سیر داستان رو مشخص کرده بودن ...
اصلا ارزش محتوایی به کنار چهقدر این سوژه پتانسیل کمدی داشت و این حضرت به هدرش داد. فقط اون قسمت خواستگاری ملکی از پروین رو در نظر بگیرین ببینین چهقدر جای مانور داشت...
باز بریم خدا شکر کنیم که شقایق دهقان کمکش نکرده بود!
پینوشت: شایان تاکید است که من از خود این بابا (مهراب خان) یعنی از مرامش و همین طور نقاشیهاش خیلی خوشم میاد ولی نویسندگیش... :(
***
توی نظر خواهی پست قبلی بحث جالبی درباره
انتقاد و برنامهی
پشتصحنه درگرفته... شمام تشریف بیارین در خدمت باشیم!
***
دوشنبه این هفته برنامه «نقد اول» به بررسی سریال «دایر تردید» اختصاص داشت. این سریال به نظر من بهترین سریال کارآگاهی ــ پلیسی ایرانی بود که تا به حال پخش شده. گرچه هنوز تا نمونههای خوب خارجی فاصله داره و کپی کم و بیش ناقص اوناست... بعدا سر فرصت درباره این موضوع مفصل افاضات میکنیم!