میدانید اعصابخردکنترین آدمها چه کسانی هستند؟
آدمهای ابلهی که فوق لیسانس گرفته باشند!
خدا قسمت گرگ بیابان نکند! بیچارهات میکنند...
چند ماه قبل اظهار امیدواری کرده بودم رشیدپور با کسب تجربه و افزودن به معلوماتش مجری خوبی بشود و پوز فرزاد حسنی را بزند ... آن موقع هنوز اجراهای زیادی از او ندیده بودم... حالا که دیدهام از همین تریبون به شما اعلام میکنم که عمراً!
این بشر ذرهای جای پیشرفت ندارد. صد سال هم مطالعه کند و توی سر خودش بزند و ترشی هم نخورد هیچی نمیشود. آخر آخرش همین است که دیدید. سازندگان شب شیشهای هم اگر عاقل باشند میروند سراغ یک مجری دیگر. مثلا همان سهیل نمیدونم چیچی که میزبان رشیدپور شده بود. صدا و بیاناش خیلی تعریفی نبود ولی آن هوش و کیاستی را که ابزار اصلی یک مجری تاکشوست داشت. یا اصلا همان فرزاد حسنی. به نظر من نقاط ضعف حسنی درمانپذیر است. فحشام ندهید! قبول دارم که روی اعصاب است ولی باور کنید لاعلاج نیست.
ولی داستان رشیدپور فرق میکند.
دیدید گلزار چه جوری کتلتاش کرد؟ با یک قهر نمایشی همان دم حجله رشیدپور نقطه شد رفت پی کارش. تا آخر هم جز اظهار ارادت کاری از دستاش برنیامد.
به هانیه توسلی گیر داده بود که تو چهرهات صلبیت دارد. هی هر جملهای که میگفت این "صلبیت چهره" را یک جوری توش میچپاند. حالا چرا؟ چون اول برنامه به هانیه گفته بود که تو شبیه هدیه تهرانی(!) هستی، هانیهی طفلکی هم با چشمهای گرد شده گفت اولین باری است که چنین چیزی میشنود. آقا بهش برخورده بود و میخواست به زور حرف مزخرفاش را به کرسی بنشاند که مثلا کم نیاورده باشد.
به مریلا زارعی میگفت «شنیدهام میروی کلاس زبان! خب این جا برای ما یک کم انگلیسی حرف بزن ببینم!»
انگار با بچهی کارگر خانهشان طرف است!
بعد برگشته بازخواست میکند که «تو که اثر فاخری(!) مثل سربازهای جمعه توی کارنامهات داری برای چی تو مجردها بازی کردی»!
اصلا کی گفته سربازهای جمعه از مجردها بهتر بوده؟ ها؟!
حالا چون تو فوق لیسانس داری مجوز نمیشود که در مورد ارزش فیلمها از خودت فتوا در کنی!
آخ که چه قدر دلم میخواست آن شب من به جای مریلا زارعی بودم و جواب مزخرفات رشیدپور را میدادم! متاسفانه مریلا از کوره در رفت و آن طوری که لازم بود حقاش را نگذاشت کف دستاش.
به تهمینه میلانی میگفت چرا زنهای فیلمهایت را به کارهای مردانهای مثل آرشیتکتی وا میداری!
خب به نابغهای که آرشیتکتی را کار مردانه میداند آدم چه بگوید؟!
یک قیافهی حق به جانبی هم گرفته بود که بیا و ببین! فکر میکند نظرات مشعشعاش حقیقت مطلق است! بدبختی، کلی هم ادعای روشنفکریاش میشود.
یک معیار خوب و مناسب برای سنجش موفقیت یک مجری تاکشو این است که ببینی مردم به خاطر او برنامه را تماشا میکنند یا به خاطر مهمان.
وقتهایی که مهمان برنامه معروف نبود شما شب شیشهای را نگاه میکردید؟
فکر نمیکنم تعداد این جور بینندهها از تعداد اعضای خانوادهی رشیدپور تجاوز کند.
مقایسه کنید با برنامهی باز هم زندگی با اجرای گرم بیژن بیرنگ.
مهمانهای این برنامه عموما شناخته شده نیستند اما ملت مینشینند پای تلویزیون و حرف آنها را میشنوند. چون مجری، مجری است. تفکر دارد. تو خالی نیست. حرف دارد. هدف دارد. باهوش است. بامزه است و در یک کلام میداند چه کار دارد میکند. (راستی برنامه این جمعه خیلی توپ بود! دربارهی تفاوتهای زنان و مردان. اگر این برنامه از یک شبکهی پرمخاطب پخش شده بود احتمالا خیل کفنپوشان راه میافتاد! ولی خدا را شکر مثل این که مراجع عظام شبکهی چهار را نمیبینند)
یک مثال دیگر میزنم تا بگویم محدودیتهای صدا و سیمای ما توجیه قابل قبولی برای ضعف شدید امثال رشیدپور نیست: شهیدی مجری برنامهی صبحگاهی "مردم ایران سلام".
با این که ادعای گفت و گوی "چالشی" ندارد با ظرافت خیلی حرفها را از زیر زبان مهماناش بیرون میکشد ــ در کمال ادب و احترام.
خلاصه : آدم باید این کاره باشد!
یادداشتهای جالب سینمایی نویسان روزنامهی هم میهن را دربارهی آخرین شب شیشهای (با گلزار) بخوانید.