اما انصافا بدترین دکور ها مال شبکه 2 ست. از برنامه کودکش گرفته تا میزگرد و جشن های مناسبتیش. به معنای واقعی کلمه دهشتناکه! هر چی دم دستشونه ورمی دارن دورش کاغذ آلومینیم می پیچن با نورپردازی های جواد احمقانه (غالبا سبز و صورتی!) و خلاصه انتهای هنر خلاقه...
بین نیم دو جین سریال ریز و درشتی که در حال تولیده و در آینده نزدیک به خورد ملت شریف ، کم توقع و خاکشیرمزاج ایران داده خواهد شد ، فکر می کنم «بچه های خیابان» بدک نباشه.
کارگردان این سریال همایون اسعدیانه و بازیگرانی چون مرضیه برومند ، سعید پورصمیمی (در نقش سرگرد سرابی ، از اداره آگاهی) ، رضا کیانیان (در نقش یک اوراق فروش اتومبیل خلافکار به نام عمو رجب) و رضا بابک در اون بازی می کنن.
تصویربرداری سریال که از اوایل مهر شروع شده تا حالا ۷۵ درصدش از انجام گرفته و احتمالا تا اواخر آذر تموم میشه.
به پنج نفر از کسانی که به سوال زیر پاسخ بدن به قید قرعه جوایز نفیسی اهدا خواهد شد:
ــ برنامه طنز «آشتی کنون» واسه کی پخش میشه؟؟
مردم کرمان از سریال «هزاران چشم» شکایت کرده ن! به خاطر اون اپیزودی که پسر مهدی هاشمی که توی کرمان درس می خوند درگیر قاچاق مواد مخدر و اینا شده بود...
عجب بساطیه!!
شباهت چند تا از نقش های فیلم های بعدی به کاراکتر حمید هامون باعث شد بعضی از منتقدان این ایرادو به شکیبایی بگیرن که توی اون نقش کلیشه شده و نتونسته کاراکتر جدیدی خلق کنه. در حالی که واقعیت اینه که مهرجویی «هامون رو به شکیبایی نزدیک کرده بود» و این خود شکیبایی بود که به هر حال توی هر نقشی قسمتی از وجودش منعکس می شد.
چند سال بعد در فیلم «کیمیا» ، شکیبایی با خلق شخصیت رضا ، اسیر جنگی ، یه بار دیگه تحسین منتقدان رو بر می انگیزه و ضمنا دومین جایزه شو از جشنواره فجر می گیره.
بازی در سریال طنز «خانه سبز» ضمن اینکه شکیبایی رو بیش از پیش توی چشم آورد و سر زبونها انداخت ، بعضی از طرفداراشو که عادت نداشتن اونو در چنین نقشی ببینن شاکی کرد.
آخرین سریالی که از شکیبایی پخش شد باز هم یک سریال طنز بود: «در کنار هم» و این بار باز هم پخته تر و ظریف تر ظاهر شده بود.
به زودی سریال «آواز مه» با بازی او در نقش یه جانباز شیمیایی از شبکه اول پخش میشه و در حال حاضر هم داره نقش شیخ بهایی رو در سریالی که بر اساس زندگی این دانشمند ساخته میشه بازی می کنه.
***
ضمنا شدیدا اهل شعر و شاعریه. چند تا کاست شعر خونی هم بیرون داده که با استقبال خیلی خوبی روبرو شدن که بازیگرای دیگه رو به پیروی از او ترغیب کرد. خودش هم شعر میگه که البته تا حالا منتشرشون نکرده.
***
شکیبایی از همسر اولش (تانیا جوهری _ بازیگر) یه دختر داره به نام «پوپک» و از همسر دومش (پروین کوشیار ـ بازیگر تئاتر) یه پسر به اسم «پویا»
تو شناسنامه اسمش «خسرو» ئه ولی خانواده و بچه محل ها «محمود» صداش می کردن. خسرو شکیبایی متولد فروردین 1323 در خیابان مولوی تهرانه. مامانش _ که بچه دار نمی شده _ نذر می کنه خدا یه پسر سبزه بهش بده که چشمش نزنن J
پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او ، 13-14 ساله بود _ ظاهرا بر اثر سرطان _ از دنیا رفت و باعث شد اون پیش از پایان کودکی وارد زندگی بزرگسالانه بشه.
او قبل از اینکه وارد عرصه تئاتر بشه ، تو خیاطی و کانال سازی وآسانسور سازی کار می کنه. در 19 سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر میره و بعد از مدتی به عباس جوانمرد ، معرفی و به صورت کاملا حرفه ای بازیگر تئاتر میشه.
بازی توی تئاتر ادامه داشته تا اینکه اولین نقش سینمایی شو در فیلم «خط قرمز» مسعود کیمیایی بازی می کنه. اون فیلم به نمایش در نمیاد و با وجود بازی در یکی دو فیلم سینمایی دیگه شکیبایی گم نام باقی می مونه تا حادثه «هامون»...
مهرجویی ، شکیبایی رو روی صحنه تئاتر کشف و برای شاه نقش «هامون» انتخاب می کنه. بازی فوق العاده شکیبایی در این فیلم ستایش اهل سینما رو برای او به ارمغان میاره اما اونچه شکیبایی رو شهره عام کرد در واقع سریال «روزی روزگاری» بود.
بقیه ش باشه برای فردا ...
"زیر آسمان شهر"، "بدون شرح"، "پاورچین" و "باغچهِ مینو" ...شاید بزرگترین عامل ارتباط این سریالها با مخاطب در شخصیت محوری داستانها باشد: خشایار ، کاووسی ، فرهاد و داوود ...
آنچه در این میان تجربهای ارزشمند به حساب میآید و هرگز نمیتوان از آن چشمپوشی کرد استفاده از «یک شخصیت خاص» در این آثار است، به طوری که حتی بار قسمت اعظمی از اثر را بهدوش بکشد. آنجا که در نمایش سنتی سیاهبازی خودمان کلیت اثر حول و حوش شخصیت سیاه دور میزند، خود به تمامی مؤید این ادعاست که تماشاگر ما بازیگرمحور است و با تعداد اندکی شخصیت ارتباط برقرار میکند، آن هم در صورتی که یکی از این شخصیتها پررنگتر، خاصتر و دارای ویژگیهای منحصربهفردی باشد. رویکرد چنین سریالهای طنزی به این مقوله نقطه ضعف نیست، بلکه حتی میتواند هوشمندی و درایت نویسنده و کارگردان را در تعامل با مخاطب ایرانی نشان دهد. جالب اینجاست که حرکت برخلاف چنین قضیهای، نتیجهای چون "بانکیها" را به دنبال خواهد داشت و پیوستن به این موج، علیرغم حضور بسیاری ضعفها، برآیندی چون "باغچهِ مینو". سریال اخیر اگرچه بسیاری ضعفهای بنیادین چه در قصه، چه در ساختار و عوامل اجرایی دارد، بهواسطهِ چنین نگرشی (ایجاد بار طنز به واسطهِ حضور فتحعلی اویسی) بسیاری از مشکلات خود را مخفی نگاه میدارد و مخاطب را در بسیاری لحظات ارضا میکند.
به هرحال، گاه سنتشکنی و حرکت برخلاف جریان انتظارات مخاطب نه تنها مثبت و خردمندانه نیست، بلکه منجر به شکست در برقراری ارتباط با مخاطب میشود.
مجله سروش _ با کمی تلخیص