"شبهای برره" به نظر من بهترین کار مدیری بود (خودشم همین نظر رو داره) اما باز هم کمتر از ده درصد ظرفیت این طرح و امکاناتی رو که داشت به کار گرفت. متن ها میتونست خیلی بهتر و پختهتر باشه اگه وقت و دقت بیشتری صرف میشد.
من خودم شخصا از این که سریال یا کلا اثر هنری به دستورالعمل اخلاقی تبدیل بشه متنفرم اما به نظر من وقتی هنرمندی این همه مخاطب داره مسولیت وحشتناک سنگینی پیدا میکنه و گذشته از این که باید خیلی مراقب حرف دهنش باشه، حیفه از این فرصت برای بالا بردن فرهنگ جامعه استفاده نکنه.
گرچه در بعضی قسمتها کوششهایی برای مطرح کردن یه سری انتقادها و کنایههای اجتماعی و حتی سیاسی شد ولی اغلب خیلی سطحی، خام، مستقیم و غیرهنرمندانه بود. حتی قضیه پاچهخاری که توی پاورچین استفاده خوبی ازش شده بود اینجا کاملا از عمق و معنا خالی شده و تا سطح یک سری الفاظ تنزل پیدا کرده بود : پاچهخاری تو پاورچین یکی از ویژگیهای شخصیتی همهی بررهایها بود. اونا تو روی مردم مجیزشونو میگفتن از پشت خنجر میزدن؛ به جای کار و تلاش با دودوزهبازی و چاپلوسی کارشونو پیش میبردن. این اشاره کنایی به "مرام ایرانی" نه تنها از اهالی برره (بجز یکیشون) دریغ شده بود بلکه توی همون یک نفر هم فقط نمود سطحی داشت؛ جان نثار رفتار و کردارش چاپلوسانه نبود؛ تازه فایدهای هم براش نداشت!
شبهای برره در مقایسه با امثال ارث بابام، سه و نیم، نقطهچین، بانکیها و ... کار خیلی خوبی بود ولی اگه بخوایم به سطح طنز تلویزیونی ایران قناعت نکنیم و کمی بلندپروازتر باشیم باید بگیم: حیف!