این روزا شبکه سوم حوالی ۱۱ شب یه برنامهای پخش میکنه به اسم «سی سال، سی مجموعه» که ۳۰ مجموعهی تاریخی برگزیدهی سی سال پس از انقلاب رو با حضور عوامل سازندهی اون سریال بررسی میکنن. من تا حالا فقط برنامهی سیزدهم بهمن رو دیدم که اختصاص به سریال مدرس داشت و فریدون جیرانی (مجری برنامه) با هوشنگ توکلی (نویسنده و کارگردان سریال مدرس) گفت و گو میکرد و لابهلای گفت و گو قسمتهایی از سریال پخش میشد.
آخرین بریده از سریال که در انتهای برنامه پخش شد قسمتی از سخنرانی معروف خسرو شکیبایی بود. بعد از این بریده، مصاحبهای با پروین کوشیار (همسر شکیبایی) پخش شد که اختصاصا برای این برنامه در منزل ایشون انجام شده بود. خانم کوشیار چند تا خاطرهی کوتاه از روزهای بازی در سریال مدرس تعریف کرد. ضمنا گفت که این سریال در کنار هامون و خانه سبز و چند تا کار دیگه از اجراهای محبوب خسرو بوده که بیشتر از کارای دیگهش دوستشون داشته. (دانلود فایل ویدئویی مربوطه)
در مجموع در مقایسه با برنامههای این شکلی که معمولا از تلویزیون پخش می شه به نظر میرسه واسه این برنامه، فکر و انرژی قابل قبولی صرف شده. مثلا همین که رفتهن یک مصاحبهی اختصاصی جالب انجام دادهن خب واقعا غنیمته!
پی نوشت: کسی برنامه دوازدهم و چهاردهم رو ندیده؟ مال چه سریالهایی بودن؟
سریال «شیخ بهایی» با نام قبلی خود «آشیانه سیمرغ» در طول 5 سال تولید خود،داستان زندگی شیخ بهایی، دانشمند مسلمان و شخصیت فرهیخته عرصه علم را در دو بخش نوجوانی تا میانسالی و دوران پیری به تصویر کشیده است. بخش اول داستان که از 12 سالگی وی در منطقه بعلبک لبنان آغاز میشود، با مهاجرت شیخ بهایی و خانوادهاش به سمت ایران ادامه مییابد و در پشت دروازههای قزوین خاتمه مییابد. در بخش اول مجموعه خسرو شکیبایی در نقش شیخ عزالدین، پدر شیخ بهایی ایفای نقش کرده است. بخش دوم سریال نیز با حضور علی نصیریان در نقش بزرگسالی شیخ و ژاله علو در نقش همسر شیخ بهایی روایت میشود.
شهرام اسدی، سریال «شیخ بهایی» را براساس فیلمنامهای از «محسن دامادی» و «حجت قاسمزاده اصل» کارگردانی کرده است. گویا در این سریال به ساخت و ساز اصفهان به عنوان پایتخت بزرگ شیعه با توجه به معماری و هنرهای ارزشمند آن و همچنین نقش شیخ بهایی در شکلگیری دولت مقتدر صفوی در زمان شاه عباس نگاه ویژهای شده است. در کنار علی دهکردی که نقش شاه عباس صفوی را ایفا کرده بازیگران دیگری چون فاطمه گودرزی، سیامک اطلسی، آتش تقیپور، چنگیز وثوقی،سعید امیرسلیمانی، رضا فیض، جمشید گرگین، لادن مستوفی، دانیال حکیمی، کوروش تهامی، رحیم نوروزی، به همراه تعداد بسیار زیادی هنرور از شهرهای مختلف حضور داشتهاند.
دیشب (یکشنبه) قسمت اول سریال پخش شد (شبکهی دو ـ ساعت 21)
با توجه به سبک کار شهرام اسدی، طبعا در مقایسه با سریالی مثل یوسف پیامبر با اون داستان خفن و کارگردانی عامهپسند سلحشور، این سریال در جذب مخاطب انبوه نمیتونه اون قدرها موفق باشه و مخاطبان خاص خودش رو خواهد داشت.
ضمنا من نفهمیدم گریمور محترم چرا اون بلا رو سر ابروی شکیبایی و فاطمه گودرزی آورده!
مرتبط: "شیخ بهایی" تکریم علم و یادگار خسرو شکیبایی است (توضیحات شهرام اسدی کارگردان مجموعه، درباره این سریال)
.
شبکه ۴َ ، صبحها ساعت 11 تله تئاتر مدرس رو پخش میکنه. تا الان 5 قسمت پخش شده. البته این همون کاری هست که بازی شکیبایی تو یه سخنرانی طولانی حدودا 15 دقیقه ای به عنوان یکی از مثالهای مهم بازیگری ایران مطرح بوده... کارگردان سریال هم هوشنگ توکلی هست.
پینوشت: امروز (جمعه) قسمت آخرش ساعت 12 پخش شد.
باور کنید من از دیدن قیافهی گلزار نه تنها حرصم نمیگیره بلکه خوشم هم میاد و حتی بازیش رو هم توی یک فیلم (بوتیک) دوست دارم. ولی قبول کنید این اواخر همه چی به شکل مضحکی به گند کشیده شده! و این یک مورد دیگه آخرشه! بخصوص که پای یه نفر وسطه که قضیه یه جورایی ناموسی شده. داغ هم هنوز خیلی تازهست...
حدودا یک هفته پیش، گلزار یک یادداشت نوشت که حالا که فلانی مرد بیایید «همه بیشتر و بهتر زندگی کنیم» و قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز هم غافل نمانیم و...
گفتیم خب ایشون هم به عنوان پدر عروس با اون زبلیای که قبلا هم یه شمههایی رو ازش نشون داده بود این وسط اومد یه ابراز وجودی کرد. عیب نداره. اینم روی جاهد و صفار و ابطحی و بقیه. ولی واقعا دیگه تا این جاش رو عمرن نخونده بودیم انصافا! نگو اون تازه دشت اول بوده! پردهی اصلی تازه امروز شروع شد:
«... واکنشهای مسولان و همکاران سینمایی باعث شد تا به فکر طرح و ایدهای بیفتم که مدتی بود ذهنم را مشغول کرده بود و انگار دنبال موقعیت مناسبی برای مطرحکردن آن میگشتم...وقتی مردم عزیز و علاقمندان و سینمادوستان کشورمان به هر دلیل به فیلمی که ساخته شده توجه نشان میدهند و با تماشای آن فیلم و صفبستن جلوی گیشههای سینما آن فیلم را از بقیه تولیدات سال متمایز میکنند، باید بخشی از محصول و درآمد آن فیلم خاص به همه عواملی که در به ثمر رساندنش نقش داشتهاند تعلق بگیرد. دستمزدهای اولیه و مشخص عوامل هر فیلم به کنار، باید در مورد فروشهای ویژه و سودهای حاصل از اکران فیلمهایی که در ردههای بالای جدول فروش هستند، سهم ویژهای به دستاندرکاران آن تعلق بگیرد...»+
شاید باور نکنی ولی «بیشتر و بهتر زندگی کردن» اون آدم ربطی به پول نداشت! مثل شما عقل معاش نداشت که. اصلا سر در نمیآورد که پول چی هست و به چه دردی میخوره. باورت میشه؟ تا همین چند وقت پیش، اجاره نشین بود و بالاخره با توصیههای اکید دوستان، خانمش وادارش کرد یه خونهای بخره... کیومرث پوراحمد که دیده بود طرف اصلا توی باغ نیست عکس پیری یک ستارهی پیش از انقلاب رو که خونهنشین شده بود گذاشته بود توی پاکت و داده بود دستش که ببره بده به خانمش. خانمش هم پیام رو دریافت کرده بود. هر چند ستارهی ما ــ خوشبختانه یا بدبختانه ــ اصلا به روزهای پیری نرسید!
ایشالا که تو برسی. دست پر هم برسی. خیلی خوبه که از همین حالا به فکری. باش! حقات رو بگیر. بیشترش رو هم بگیر. نوش جان. اما خدا وکیلی این وسط...
به شکیبایی چه؟!...
پینوشت: کامنتهای زیر یادداشتهای گلزار رو از دست ندید که عالمی داره :)
.
شام عزاست... پلو توی لپ جماعت، باد کرده.. تیکههای گوشت از لای دندوناشون آویزونه... صدای قاشق و چنگال تو مغزت پیچیده و بوی روغن و رب و پیاز داغ داره دل و ردهت رو میاره بالا...
بله بله! شما خیلی متفکر و مدرناید. مثل عقب افتادهها، چسناله نمیکنید و در عوض به زوایای عمیق و پنهان آسیبهای اجتماعی میپردازید. اون هم خیلی موشکافانه و جسورانه.
باشه باشه! خیلی مدیون شما بود. شاگرد کوچک شما بود. شما خیلی کارتون درسته.
آره بابا! همچین مالی هم نبود. یک مشت حرکات تکراری. بیخودی شلوغش کردن اصلا.
بله فهمیدیم! ما مرده پرستایم. شما بفرمایید به زندهها برسید. بفرمایید خواهش می کنم.
ما رو با مردهمون تنها بذارید!
برای بیانیههای اجتماعی / سیاسی / اخلاقی / مذهبی / نیکوکارانهتون، یک تریبون تبلیغاتی دیگه پیدا کنید لطفا.
.
شباهت چند تا از نقش های فیلم های بعدی به کاراکتر حمید هامون باعث شد بعضی از منتقدان این ایرادو به شکیبایی بگیرن که توی اون نقش کلیشه شده و نتونسته کاراکتر جدیدی خلق کنه. در حالی که واقعیت اینه که مهرجویی «هامون رو به شکیبایی نزدیک کرده بود» و این خود شکیبایی بود که به هر حال توی هر نقشی قسمتی از وجودش منعکس می شد.
چند سال بعد در فیلم «کیمیا» ، شکیبایی با خلق شخصیت رضا ، اسیر جنگی ، یه بار دیگه تحسین منتقدان رو بر می انگیزه و ضمنا دومین جایزه شو از جشنواره فجر می گیره.
بازی در سریال طنز «خانه سبز» ضمن اینکه شکیبایی رو بیش از پیش توی چشم آورد و سر زبونها انداخت ، بعضی از طرفداراشو که عادت نداشتن اونو در چنین نقشی ببینن شاکی کرد.
آخرین سریالی که از شکیبایی پخش شد باز هم یک سریال طنز بود: «در کنار هم» و این بار باز هم پخته تر و ظریف تر ظاهر شده بود.
به زودی سریال «آواز مه» با بازی او در نقش یه جانباز شیمیایی از شبکه اول پخش میشه و در حال حاضر هم داره نقش شیخ بهایی رو در سریالی که بر اساس زندگی این دانشمند ساخته میشه بازی می کنه.
***
ضمنا شدیدا اهل شعر و شاعریه. چند تا کاست شعر خونی هم بیرون داده که با استقبال خیلی خوبی روبرو شدن که بازیگرای دیگه رو به پیروی از او ترغیب کرد. خودش هم شعر میگه که البته تا حالا منتشرشون نکرده.
***
شکیبایی از همسر اولش (تانیا جوهری _ بازیگر) یه دختر داره به نام «پوپک» و از همسر دومش (پروین کوشیار ـ بازیگر تئاتر) یه پسر به اسم «پویا»
تو شناسنامه اسمش «خسرو» ئه ولی خانواده و بچه محل ها «محمود» صداش می کردن. خسرو شکیبایی متولد فروردین 1323 در خیابان مولوی تهرانه. مامانش _ که بچه دار نمی شده _ نذر می کنه خدا یه پسر سبزه بهش بده که چشمش نزنن J
پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او ، 13-14 ساله بود _ ظاهرا بر اثر سرطان _ از دنیا رفت و باعث شد اون پیش از پایان کودکی وارد زندگی بزرگسالانه بشه.
او قبل از اینکه وارد عرصه تئاتر بشه ، تو خیاطی و کانال سازی وآسانسور سازی کار می کنه. در 19 سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر میره و بعد از مدتی به عباس جوانمرد ، معرفی و به صورت کاملا حرفه ای بازیگر تئاتر میشه.
بازی توی تئاتر ادامه داشته تا اینکه اولین نقش سینمایی شو در فیلم «خط قرمز» مسعود کیمیایی بازی می کنه. اون فیلم به نمایش در نمیاد و با وجود بازی در یکی دو فیلم سینمایی دیگه شکیبایی گم نام باقی می مونه تا حادثه «هامون»...
مهرجویی ، شکیبایی رو روی صحنه تئاتر کشف و برای شاه نقش «هامون» انتخاب می کنه. بازی فوق العاده شکیبایی در این فیلم ستایش اهل سینما رو برای او به ارمغان میاره اما اونچه شکیبایی رو شهره عام کرد در واقع سریال «روزی روزگاری» بود.
بقیه ش باشه برای فردا ...