IROON TV

برنامه های تلویزیون‌های ایرانی و فارسی‌زبان

IROON TV

برنامه های تلویزیون‌های ایرانی و فارسی‌زبان

فعلا کمربندها بسته تا ببینیم چی میشه!


گزارش پشت صحنه و مصاحبه با عوامل سریال «کمربندها را ببندیم» (فتحعلی اویسی، امیرجعفری، رضا فیض نوروزی، داریوش موفق) از مجله سروش:

 

 

 

مصاحبه

برادر ضرغامی!
امشب با دلی خوش رفتم ببینم که در سریال پر بیننده کمر بندها را ببندید چه دسته گلی برای ملت مظلوم و تحت سلطه فرهنگی شما در نظر گرفته شده و با بغضی در گلو دیدم دو پسر و دختر مثل دو محرم قبل از ازدواج در کافه ای با هم مشغول چانه زنی هستند . شرح صحنه لازم نیست . احتمالا !!؟ دیده اید ...
 (برای خوندن بقیه این نامه روح افزا اینجا رو ببینین)

***

بعد از یک دوره نزولی کوتاه (فکر کنم ۶-۷ قسمت) دیشب و امشب سریال «کمربندها را ببندیم» خیلی خوب بود. بخصوص امشب! من خودم با اینکه زیاد فوتبالی نیستم کلی طنزآگین! شدم. سر قضیه منصور خان (علی پروین)، اسکندر (علی دایی)، رئیس هواجات (سرپرست تیم فوتسال) و ...
خلاصه فاز داد! 

***



مصاحبه با فتح علی اویسی

اطلاعیه

لطفا اگه کسی به مامان آقای مهراب قاسمخانی دسترسی داره ازش خواهش کنه یه کف دست اسفند واسه پسرش دود کنه. چون این سناریوی آخرشون (اف قهرمان) جدا شاهکاری فراتر از استانداردهای جهانی بود و خطر این هست که دشمان ایران اسلامی فرزند برومند و هنرمند مام میهن رو چشم کنن...

***


جام جم: مهران مدیری پس از مجموعه «نقطه چین» نوروز 84 با یک مجموعه طنز جدید به شبکه 3 سیما خواهد آمد تا خاطره ای دیگر از مجموعه آدمهای خنده دار را در ذهن مخاطبانش برجا بگذارد.
شنیده ها حاکی است که سروش صحت ، بازیگری که امسال با نقش یوسف در سریال «رسم عاشقی» میهمان خانه ها بود ، نویسندگی این کار را به عهده خواهد داشت و محمدرضا آریان ، نویسنده برخی از قسمتهای سریال کوچه اقاقیا نیز در نوشتن متنها به او کمک می کند.

یک اتفاق نه چندان ساده!




جمعه این هفته دست اندرکاران سریال «خانه به دوش» مهمون برنامه سوپر چرند «مهتاب» بودن: عطاران، لولایی، آناهیتا همتی، مریم امیرجلالی، غلام حسین لطفی، مجید اخشابی، تهیه کنندگان و بازیگر نقش سحر... لولایی ظاهرا از اوناییه که خارج از بازی اصرار داره خودشو آدم خیلی جدی‌یی نشون بده! برعکس آناهیتا همتی که با شیطنتش برای دقایق کوتاهی هم که شده فضا رو از کسل کنندگی محض نجات داد...


از قرار شکایت مهمونا و تماشاگران مهتاب از وراجی‌ها و بی‌احترامی های دو مجری برنامه زده بالا! یه سری از مهمونا هم دعوت برنامه رو رد کرده بودن... به هرحال دل من یکی که خیلی خنک شد. خجالت هم نمی کشن! بخصوص این رفیعی خیلی پرروئه. اون شب هم اول برنامه هی لال بازی درمی‌آورد که یعتی اگه من حرف نزنم مهمونا حرف نمی‌زنن! خب مرد ناحسابی اگه قرار بود مهمونا خودشون بیان حرف بزنن دیگه تو رو واسه چی می‌آوردن؟! تو باید اون جا باشی که مهمونا رو به حرف زدن واداری و به حرفاشون جهت بدی نه اینکه خودت وعظ کنی! اونم حرفایی که در حد برنامه خردسالان هم نیست: بینندگان عزیز لطفا بعد از هر وعده غذا دندان های خود را مسواک بزنید!


وظیفه میهمانان محترم هم اینه که فرمایش حضرات رو تایید کنن. (البته با جملات خیلی کوتاه ، در حد دو سه کلمه) بعد از هر پیام اخلاقی ‌ـ ‌اجتماعی هم به مدت یک ربع قربون صدقه مدیران شبکه و رئیس روسا میرن که زبونم لال نونشون بریده نشه. بعد دوباره از مهمون برنامه می‌خوان که یه دور هم اون دور سر مدیرا بگرده...البته همون طور که گفتم حسینی نسبت به رفیعی صداقت بیشتری داره و کمتر حرص آدمو درمیاره...



***

اما اون شب یه اتفاق خیلی جالب و استثنایی افتاد! توی مصاحبه های خیابانی یکی از مصاحبه شونده ها که نظرشو درباره برنامه پرسیده بودن بدجوری "چیز" زد به هیکل همه شون! بخصوص به شاعر شاعران عالم، فخر ادب ایران زمین، استاد علی معلم! آقا آی حال کردم! آی حال کردم! خلاصه جیگرم جلا پیدا کرد... باورم نمی شد اون حرفا رو پخش کردن! البته ممکنه در این لحظه که بنده دارم این سطور رو به رشته تحریر درمیارم اون بخت برگشته ای که این مصاحبه رو پخش کرده از کار بی‌کار شده باشه. چون همون طور که می دونین علی معلم بروبیایی داره تو صدا و سیما و کلی خرش میره.


اما از همه جالب تر اونجایی بود شاگرد باوفا، مجید اخشابی به دفاع از ارباب شیرین سخن به معنی کردن شعر نغز ایشون برخاست... آقا چشمتون روز بد نبینه! اون چندرغاز آبرویی هم که ممکن بود باقی مونده باشه ایشون با خاک انداز جمع کرد ریخت تو سطل! همه ریسه رفته بودن از خنده. بخصوص محمدی (مجری برنامه پنجره) که هر چی به خودش فشار آورد نتونست خودشو کنترل کنه... بساطی بود! حالا مگه این بابا ول کن بود؟ هرچی حسینیان (اون یکی مجری پنجره) خواست یه جوری سر و ته قضیه رو هم بیاره اخشابی رضایت نمی داد...



خلاصه ش که مهتاب اون شب بدفرم دیدنی شده بود... جای دوستان خالی!




***


راستی "باجناق ها" تموم شد! اگه احیانا دلتون براش تنگ شد می تونین از جام جم یک تماشاش کنین!




یه مصاحبه کوتاه با رضا شفیعی جم (بامشاد)

***



یه نقد درباره سریال «کمربندها را ببندیم» (روی تصویر کلیلک کنین)

***
یه مصاحبه با عوامل برنامه «صندلی داغ»

کمدین حلقه مفقوده کمدی




یه مقاله با نگاهی تازه به کمدی و اینا (روی تصویر کلیک کنین)

مساله این است!




دیشب توی یه تیکه از "کمربندها را ببندیم" ملکی برگشت گفت خارجی اونه که موهاش بور و چشماش آبیه. این شیخ سعید از خودمونه و "نحن مسلمون" و این صوبتا. حالا معلوم نیست منظور چیه. جدی می گفت یا متلک بود؟ چون بخصوص با این قضیه خلیج فارس این حرف دوپهلو می زنه!

پی‌نوشت: راستی بمباران گوگلی فراموش نشه! (یعنی اگه وبلاگ دارین به این صفحه با عنوان «خلیج العربی» یا Arabian Gulf" لینک بدین و اگه ندارین برین تو سایت www.google.com و عبارت "persian gulf" رو search کنین که یه کاری کرده باشین!)