هزاران چشم ، دیشب هم عالی بود...
عیاری ، نویسنده و کارگردان سریال در هر قسمت به بهانه نامه ای که خوانندگان مجله برا ی آقای راوندی می نویسن مشکلی رو پیش می کشه و به شرح و بسط اون می پردازه. این مشکل می تونه بزرگ و فاجعه آمیز (مثل معلولیت حمید در قسمت اخیر) یا به سبک آثار ریموند کارور (که در یکی دو قسمت عیاری اونها رو دست مایه قصه ش قرار داده) به ظاهر پیش پا افتاده و کم اهمیت باشه . در هرحال این مسائل چنان موشکافانه و دقیق _ و صمیمانه _ پیش روی بیننده تصویر میشن که مثل خود زندگی او رو درگیر و با روایت ، همراه می کنن.
یکی از نکاتی که توی این سریال جلب نظر می کنه ، نشون دادن جزئیاتیه که بخصوص در سریال های تلویزیونی ما به هیچ وجه معمول نیستن و به همین خاطر_ به رغم طبیعی و بدیهی بودنشون _ جالب توجه و تاثیر گذارن.
تکنیک کارگردانی و بازی گیری و... هم در این مجموعه کاملا حرفه ای و بسیار فراتر از نرم تلویزیون ماست.
کیانوش عیاری پیش تر هم یک سریال کار کرده بود به نام «خانه به خانه» که در اندازه و نوع خودش (به عنوان یک مجموعه کاملا سفارشی _ آموزشی) کار خوبی بود. اما این این بار با «هزاران چشم» توفانی به پا کرده. ارزش کار او در میان انبوه سریال های مزخرف و حتی مبتذل حال حاضر تلویزیون حتی بیشتر هم به چشم میاد.
***
موقعیتی که "هزاران چشم" برای مانور و خودنمایی در اختیار مهدی هاشمی به عنوان یک بازیگر قرار میده ، استثنائیه. البته مهدی هاشمی کاملا استحقاق چنین موقعیتی رو داره ولی خب چنین فرصتی به هر بازیگر حتی مقتدری دست نمیده.
***
گفتگو با کیانوش عیاری درباره همین سریال