IROON TV

برنامه های تلویزیون‌های ایرانی و فارسی‌زبان

IROON TV

برنامه های تلویزیون‌های ایرانی و فارسی‌زبان

شب های برره (۲)



اول این مقاله‌ی خیلی جالب رو داشته باشین: چرا باید سواد علمى داشته باشیم

شروط هدیه تهرانی برای همکاری باکروبی

***

شب های بررهشب های برره برخلاف بیشتر کارای دیگه مدیری نسبتا راضی کننده شروع شده؛ اون میزانسن های زورچپون، دکورهای دم دستی ، خنده های وسط کار و ... خیلی دیگه از مواردی که همیشه مورد انتقاد بود این دفعه در حد قابل قبولی اصلاح شده. فعلا از اون تبلیغات مشمئز کننده هم خبری نیست – و خدا کنه که بعدا هم نشه.

اما یک مشکل اساسی همچنان به قوت خودش باقیه و اون ضعف فیلمنامه هاست. هر چه قدر هم سیامک انصاری، محمد شیری، خود مدیری و یکی دو تا دیگه از بازیگرا مایه بذارن و کارگردان وسواس به خرج بده از متنی که آدم بی استعدادی مثل مهراب قاسم خانی نوشته باشه چیزی در نمیاد!

یکی دو تا متن موفقی که پیمان و خشایار الوند نوشته بودن نشون داد که با یه متن خوب کیفیت این سریال چه قدر می تونه بالا بره اما... امان از دست این مهراب که بدبختانه پای ثابت همه نودتایی ها هم هست! آخه مگه آدم قحطه؟! من نمی دونم چرا یکی نیست طنز تلویزیونی رو از دست این بشر نجات بده!

اگه یه شیر پاک خورده ای پیدا بشه این مافیای نویسندگی رو به هم بریزه، هم دست بی استعدادهایی مثل مهراب از این سفره پربرکت و پولساز کوتاه میشه هم نویسنده های خوبی مثل پیمان، آریان، الوند و صحت مجبور میشن برای موندن توی گود بیشتر مایه بذارن و بهتر بنویسن.

 

به هر حال این بود آرزوی ما که از قدیم گفتن بر جوانان عیب نیست!

 

***

 

و اما در مورد بازی ها:

بدون شک سیامک انصاری ستاره شب های برره ست! که در کنار مدیری و شیری (سالار جون) اپیزودها و صحنه های ضعیف سریال رو هم قابل تحمل می کنه. سعید پیردوست به هیچ وجه در حد پاورچین و نقطه چین ظاهر نشده و از ظرفیت فلامک جنیدی، بازیگر نقش نظام و بازیگر نقش شاخ شمشاد هم که بازیگرای با استعدادی هستن استفاده خوبی نشده. شقایق دهقان هم که اصلا مرخصه! تصور کنین اگه به جای اون سحر ولدبیگی بود سحرناز چه شخصیت جذاب تری از کار درمیومد. خوشبختانه آس برنده ای مثل بهنوش بختیاری هم در قسمت های آینده به جمع بازیگرا اضافه می شه که خودش می تونه ستونی باشه برای سریال.

این وسط یه کارت صدآفرین هم خدمت ساعد هدایتی که با ترکیب لهجه ترکی و برره ای معجون بامزه ای درست کرده!

تلویزیون و هفته دفاع مقدس

به نظر شما امسال گرامی‌داشت هفته‌ی دفاع مقدسو خیلی غلیظ نگرفتن؟ چه می‌دونم والله... ان‌شاء‌الله که خیره!
سینمایک هر شب برنامه داره که البته بیشترش تکراریه. فقط «مزرعه پدری» جدیده که من خیلی دلم می‌خواد ببینم. (نکنه داده؟) مزرعه پدری انگار بعد از دوئل پرخرج ترین فیلم سینمای ایرانه ولی اونم مثل دوئل موردپسند منتقدها قرار نگرفت. وقت اکرانش نشد که برم سینما. می‌خوام ببینم چه تحفه‌ایه! بین فیلم‌های ملی‌قلی پور «سفر به چزابه» هنوز بهترینه...

این مستندهایی که از زمان جنگ نشون می‌دن هم برای من خیلی جالبه. بخصوص خیلی دلم می‌خواد روایت فتح اصلی (منظورم اونیه که خود مرتضی آوینی ساخته) ببینم. ولی درست و حسابی نشونش نمی‌ده.

یادش به خیر یه زمانی از بی‌برنامگی می‌‌نشستم برنامه‌های سپاه پاسداران و شاهد و جهادسازندگی رو می‌دیدم! بچه‌های حالا با این همه کانال ماهواره‌ای که از صبح تا شب کارتون نشون می‌ده ... کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها؟!...

کانال سه (یا پنج؟) هم یه جُنگ گذاشته با اجرای پاچه‌خار پاچه‌خاران، جواد یحوی، که هر شب یکی دو تا مهمون دعوت می‌کنه و درباره جنگ باشون حرف می‌زنه. تظاهر و ریا از سر تا پای برنامه می‌ریزه و حال آدمو به هم می‌زنه. دیشب قالیباف مهمون برنامه بود...

شب‌های برره هم که به امیدخدا شروع شد! ولی تا حالا که مالی نبوده و به احتمال قوی همین روزاست که سبک و سیاقش کن‌فیکون بشه. سه چار قسمت دیگه که دیدم میام افاضات می‌کنم. فعلا زوده. 

شب های برره چه طوریه؟

تیزر شب های برره مدیری امیدوار کننده ست،‌ نه؟ انگار انتقاد به دکور و استقبال از تیتراژ باغچه مینو و کمربندها کار خودشو کرده و مدیری درصدد یه پوززنی اساسیه. فقط یه نکته هست که منو به این سریال بدبین می‌کنه و اون نویسندگی مهراب قاسم خانیه. دعا کنین متن های زیادی به دستش نیفته و اگر هم ــ خدای نکرده روم به دیوار مورچه خاک به سر ــ افتاد،  از زنش (شقایق دهقان) کمک نگیره.
بعد از چندین ماه بی‌طنزی امیدوارم یه چند شبی حسابی بخندیم. 

***
دیشب در سیزدهمین جشنواره تولیدات صداوسیمای مراکز از فتح‌علی اویسی تجلیل شد. یعنی قرار بود بشه حالا شده یا نه نمی‌دونم. به هر حال لازم می‌دونم همین جا مراتب دل‌تنگی خودمو از فراق فتل عزیز ابراز کنم!
مثل این که قضیه کاست و اینا هم مالیده شده چون خبری نیست. فعلا صحبت از فیلم یا سریال جدیدی هم نیست و فقط فیلم «انتخاب» رو در نوبت نمایش داره.

***
محض تنوع این عکس غیرتلویزیونی رو هم ببینین!

پارازیت

روزنامه فاینشنال تایمزهم به ماجرای جنجالی"هنر هخامنشیان" در لندن می پردازد و می نویسد: "بسته های آثار باستانی ایران مثل جعبه های موز حمل شده بود وهیچکس ارزشی برای این آثار قایل نبوده است."

چه احساسی دارین؟...

فصل زرد




حتما شنیدین که کروبی (همون کاندیدای پنجاه هزار تومنی)
می خواد شبکه ماهواره ای تاسیس کنه. اونم با مدیریت بهروز افخمی. خب این خیلی عالیه. اگه تندرو ها بخوان برخورد کنن (کما این که تا همین جا هم نسبت به این تصمیم حملات زیادی کردن توی کیهان و اینا) هزینه زیادی باید بپردازن. به هر حال کروبی یکی از آدم های مهم همین نظامه و تا همین یه ماه پیش مشاور رهبر بوده.

 اگرم تسلیم بشن که... بادا بادا مبارک بادا! باب جدیدی باز میشه و ان شاءالله به حول و قوه الهی شاید تاسیس تلویزیون های خصوصی قانونی بشه.

 

***



"فصل زرد" رو می بینین؟ بالاخره بعد از مدت ها یه سریال استاندارد که برای بیننده ها هم جذابه داره پخش میشه. موضوع جذاب و بروز و شخصیت پردازی نسبتا غیرکلیشه ای و فیلمنامه ای با پیچ و خم و گره و تعلیق خوب، باز های مناسب بخصوص بازی عالی رزیتا غفاری نقاط قوت این سریالن ولی بعضی لوس بازی ها و عکس العمل های غیرمنطقی شخصیت ها نمی ذاره آدم درست حسابی ازش لذت ببره.

تیتراژ آخرشم با صدای هومن سلطانی (همون بازیگر آرش) و امیرحسین مدرس (موقشنگ نیم رخ) بدک نیست!

***
لینک: «بر باد رفته» همچنان برترین فیلم تاریخ سینما است

ارث بابای جواد رضویان

 

 

"شبکه سه و نیم" جدا لوس و مزخرف بود ولی "ارث بابام" کاردان رو روسفید کرد!

بامزگی و جذابیت سرشونو بخوره، حداقلی از اخلاق و تعهد هم تو این دست پخت آقای استاد جواد رضویان وجود نداره. بازیگرا – که اتفاقا و متاسفانه! آدمای با استعداد هم بینشون پیدا میشه – از درماندگی به هر حرکت و حرف خفت باری تن در میدن تا بلکه ملت یه لبخند زورکی بزنن؛ اما لبخند که نمیاد هیچی حالت تهوع هم به آدم دست می ده.

از پرت کردن گوسفندای زبون بسته با نهایت وحشیگری بگیر تا انواع و اقسام سر و صداها و فحش ها، داد زدن سر خواهر بزرگتر و کوچیکتر و حتی مادر و پدر! دعوا کتک کاری سر جفت و غذا و ... خلاصه یه جنگل تمام عیار!

 

استاد رضویان که اول برای بازی تو سه و نیم تشریف فرما شده بودن ظاهرا با زدن زیرآب گروه و با استفاده از جو منفی ای که در اثر شکایت بعضی گویندگان از تقلید اونا و همین طور ضعف خود سه و نیم به وجود اومده بود به مقام شامخ کارگردانی نائل میان و با کمک فک و فامیل دور و نزدیکشون (سید رضویان های تیتراژ) این شاهکار تاریخی رو خلق می کنن ... ایشون که کلاسشون بسیار بالا تشریف برده دعوت مدیری (استاد و مراد سابق، یعنی تا موقعی که به اون احتیاج داشت) برای بازی در ایستگاه جابرآباد رد می فرمایند تا به امر خطیر کارگردانی شون برسن ...

 

ظاهرا شرکت مکرر و مداوم آقای استاد رضویان در مراسم مذهبی مسجد بلال صدا و سیما و سایر پاچه خاری هاشون به ثمر نشسته!

 

***

لینک: یه مطلب خوندنی از ابراهیم نبوی (البته ربطی به تلویزیون نداره)

به افتخار آقای ضرغامی کف مرتب

از معدود اتفاقات خجسته این روزها یکی پخش «سینما پارادیزو» در برنامه صدفیلم شبکه سه بود اونم چه پخشی! در مقیاس صدا و سیمای جمهوری اسلامی شگفت انگیز بود! دوست دختر توتو رو کنارش روی تخت در حالی که قسمتی از شونه هاش پیدا بود در پس زمینه دیده می شد و همه جالب تر این که برخلاف رسم معمول نسبت اینا رو تو دوبله عوض نکرده بودن. (آخر فیلم توتو صرحا می گه که ازدواج نکرده) البته این سکانس خیلی بیشتر از این بوده ولی همین قدری هم که نشون دادن غنیمت بود. یک قسمت مهم دیگه هم که سانسور کرده بودن (و البته کاملا مجبور بودن) اون تیکه ایه که کشیش به صحنه های ماچ و بوسه فیلم ها اعتراض می کنه و مجبورشون می کنه درشون بیارن. آخرین سکانس فیلم هم همین تیکه هاست که توتو به هم چسبوندتشون... جالب اینجاست که برخلاف سابق نیومده بودن زرتی اون سکانس به اون مهمی رو حذف کنن و  بیننده ها رو دور از جون روم به دیوار گوسفند فرض کنن. اومده بودن اون صحنه های ماچ و بوسه رو به صحنه های دیگه ای از فیلم ها جایگزین کرده بودن...

موارد این جوری اخیرا بیشتر از اینه که بگیم تصادفی بوده یا از دستشون در رفته. معلومه که صدا و سیما رویه شو عوض کرده و داره مسوولانه تر از قبل برخورد می کنه.

مراسمی هم که برای خاتمی گرفته بودن (گرچه به هیچ وجه اجحافی که تلویزیون تو این ۸سال به دولت خاتمی کرد جبران نمی کنه) کار قشنگی بود. دم آقای ضرغامی گرم!

نوستالوژیانه!

گلنار

الان داشت «گلنار» رو می داد... به شعراش که می رسید با بروبچ همراهی می کردیم! گلنار مثل گلی بود که گفتیم پرپر گشته/ شکر خدا دوباره به ده ما برگشته...

انگار قراره سری جدید سریال «چاق و لاغر» هم با همون کاراکترهای قدیمی همین روزا ساخته بشه. «چه کار می کنی خانه خراب؟»...
هی جوونی... کجایی که یادت به خیر!

پی‌نوشت: البته پخش این فیلم از تلویزیون درست همزمان با اکران مجدد سینماییش آخر بی مرامی بود! فرشته طائرپور تهیه کننده فیلم حسابی شاکی شده.

ارث بابام به جای سه و نیم


129522.jpg
 مجموعه تلویزیونى «شبکه سه ونیم»، که به کارگردانى داریوش کاردان از شبکه سوم هر شب پخش مى شد، به دلیل جذب مخاطب بیشتر با تغییرات تازه اى پخش مى شود. مهران غفوریان کار خود را به عنوان بازیگر در شبکه سه ونیم آغاز کرد و در داستان سریال جدید، با ارث پدرى اش شبکه سه ونیم را خریدارى کرد و حکم تخلیه استودیو را گرفت. به همین دلیل نام سریال شبکه سه ونیم به ارث بابام تغییر کرد. در ارث بابام در کنار مهران غفوریان، جواد رضویان کار را با گروه کارگردانى آغاز کرد که از امشب به جاى کارگردان سریال فعالیت مى کند. البته شایعه کارگردانى جواد رضویان از چند هفته قبل شنیده مى شد. در کنار جواد رضویان و مهران غفوریان، برزو ارجمند، پرستو صالحى، رابعه اسکویى و امیر نورى حضور دارند و تهیه کننده این مجموعه حمید صدرى است. شبکه سه ونیم با کارگردانى داریوش کاردان فقط پنج شنبه ها پخش خواهد شد. حالا باید دید جواد رضویان در دومین تجربه کارگردانى خود (اولیش یه طنز ایتمی مزخرف بود که اسمش یادم رفته!) مى تواند مثل زمان بازیگرى اش تماشاگران را پاى تلویزیون بنشاند؟

***
مصاحبه با کاردان
حرف های بهنوش بختیاری و معصومه کریمی
حرفای مهران غفوریان

اِه ! اینجا باز شده؟

اینجا باز شده؟ چه خوب! البته ما یه ایرون تی وی دیگه اینجا راه انداختیم!

***

پسر چه باحال شده! رادیوهای جمهوری اسلامی از ویگن و آرتوش و فرامرز اصلانی آهنگ پخش می کنن! دمشون گرم! شاید سال دیگه این موقع تو صف بلیت کنسرت ابی باشیم، هان؟

***

صد ساله می خوام از فیلمای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری بنویسم هی وقت نمی شه.

من از بین این فیلم ها فقط فیلم های هاشمی و معین رو حوصله م اومد تا آخر ببینم. فیلم های معین رو چون طرفدارش بودم و هاشمی رو به خاطر خود فیلم ها.

فیلم اول معین که مصاحبه حجاریان با اون بود عبارت بود از یک مصاحبه طولانی و یکنواخت که برای عامه مردم هیچ جذابیتی نداشت و از طرفی هم معین رو تحت الشعاع شخصیت و حضور حجاریان قرار می داد و به این ترتیب می شه گفت حتی روی ماهای به اصلاح طرفدار اصلاح طلبان پیشرو هم سمپاتی جدیدی نسبت به معین ایجاد نمی کرد. فیلم دومش هم که پرسش و پاسخ با جوانان بود یک صدم فیلم هاشمی (ساخته رسول صدر عاملی کارگردان دختری با کفش های کتانی و ترانه) که ساختار مشابهی داشت (گفتگو با جوانان) جذابیت نداشت که این البته تا حدود خیلی زیادی به میزان "باحال بودن" خود کاندیدا مربوط بود و این که معین در مقایسه با هاشمی ِ  حاضر جواب، شیطون و شوخ طبع ، بی اندازه یُبس و خشک بود ... مثلا فکر می کنین سوال در مورد لباس جوانان چه جوابی از معین می تونست داشته باشه؟ به احتمال زیاد ربطش می داد به یه تئوری جامعه شناسانه و گفتمان دموکراسی و حقوق بشر و البته تخصصش یعنی آسم و آلرژی!... در حالی که هاشمی خیلی رندانه فقط گفت: "لباس باشه دیگه!" ... جوابی که هم گویاست، هم مفرح هم نسبی.

فیلم دوم هاشمی (ساخته کمال تبریزی کارگردان مارمولک و لیلی با من است) وجه دیگه ای از شخصیت هاشمی رو نشون می داد که بیشتر جنبه ی شخصی داشت: کلنجاری که هاشمی برای اومدن یا نیومدن با خودش و خونواده ش داشت... تصویری که تو این فیلم از هاشمی نشون داده شد شاید کاملا درست و واقعی باشه ولی به نظر من چون با تصوری که عامه مردم ایران از هاشمی دارن بسیار بسیار متفاوت و حتی متضاد بود چندان اثر مثبتی روی مخاطب اصلیش که مردم عادی بودن نداشت و باعث می شد در برابرش گارد بگیرن. ولی اگه از دید یه آدم بی طرف(نسبت به خود هاشمی) به فیلم نگاه می کردی می تونستی از ریتم مناسب، بن مایه ی داستانی کمرنگ ولی جالب، گفتار متن مناسب، موسیقی و کیفیت فنی خوب فیلم لذت ببری. بخصوی چند تا صحنه ی خیلی خدا و هنرمندانه و خاص که من خیلی حال کردم: صحنه ای که هاشمی رو در نماز جمعه در حالی که منتظر بود نوبتش برسه نشون می داد و همین طور سر میز که اعضای خوانواده بحث و مشورت می کردن (محسن می گفت: مامان حق وتو داره) و نهایتا اجرای هنرمندانه هاشمی جلوی دوربین و در خوندن گفتار متن که ای ول داره

در مورد فیلم اول هاشمی خیلی ها می گفتن که مستند نبوده و اون دختر شاکیه فیلم بازی کرده و این صوبتا که من شخصا قبول ندارم. اولا که اون صحنه ها و حرف ها بی نهایت طبیعی بود و اگه هاشمی تو اون لحظه ای که داشت جواب دختره رو می داد و اون لحظه ای که گفت "چه عجب ایشونم دست زد" داره بازی می کنه مارلون براندو بره جلو بوق بزنه! ثانیا چه نیازی بوده که کارگردان این همه انرژی صرف بازی گرفتن از این همه نابازیگر کنه در حالی که به راحتی می تونسته جلسه پرسش و پاسخ رو به روال طبیعی خودش رها کنه و بعدا روی میز تدوین جمع و جورش کنه و قسمت های اضافی رو دربیاره؟!